زمستان بود و بی تابی دلم جایی فدایی شد

زمستان بود و بی تابی، دلم جایی فدایی شد

نفس در سینه خشکش زد، دلم با تو هوایی شد

نگاهت نور خورشیدی، که چشمان مرا می زد

نشستم بر سر راهت، هوس با تو خدایی شد



🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃
دیدگاه ها (۱)

فرق بین علاقه و عشق چیست ؟هنگامیڪه یڪ گل رادوست داری آنرا می...

خدایا کمک کن دلمون واسه آدمای بی معرفتتنگ نشه..

گاهےیڪے میشہ ٺمام زندگیٺٺمام هسٺےٺٺمام جونٺمیدونےڪہشاید هیچو...

کسر عشقم صورتش گیسوی توستمخرجش نیز آن جمال روی توستجمع قلبم ...

وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گوی...

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

"پاکسازی نفرین"هانول دستانش را روی سینه ی میهو گذاشت. نور خا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط