اشتباه کردیم
اشتباه کردیم
p: 6
*ویو ا.ت*
دلشنیم از ترس میکردیم تو خودمون یهو لیان زد پس کلم گفتم
+کرم خاکی تو این شرایتم ول نمیکنی
☆عن تو ما رو اوردی تو این موزه کوفتی
♡شما دوتا گراز اینجاههم ول نمیکنین احمقا داریم میمیریم
☆قبل مرگ باید بزنمش
+چسکش
☆عمته
♡الان انگشتمو میکنم تو فلان جایی هردتون
_هه فکردین من انقدر احمقم که بکشمتون(پوزخند)
"اوه خیلی خرین
☆عمته
~هوی بدون داری با کی حرف میزنی
☆با یه گراز
+باهات موافقم
_عه جدی.؟ خب نظرتون چیه که همو اصلا نبینین؟
☆هه مارو بکشی باز همو میبینم.. البته تو جهنم
+بل
*ویو جونگکوک*
عصبی شدم به پسرا اشاره کردم که ببرنشون تو یه اتاق های جدا وقتی بدیمشون یکیشون گفت
+هی اقا ما یه گوهای میخوریم حالا قول میدیم دیگه گوه نخوریم
_نه نه نه دیگه دیره
☆هوی دستت بهم بخوره خودم میزارم ک. و. ن. ت
" میتونی؟(پوزخند)
☆اره مادر قهوه....
"فحش میدی
☆ما در قهوه شکر میریزیم
" اها
♡بچه فقط ازشون نترسین
+ااااا من چیز دارم ازشون بترسم
☆من؟ اونم من؟ بترسم عمران
p: 6
*ویو ا.ت*
دلشنیم از ترس میکردیم تو خودمون یهو لیان زد پس کلم گفتم
+کرم خاکی تو این شرایتم ول نمیکنی
☆عن تو ما رو اوردی تو این موزه کوفتی
♡شما دوتا گراز اینجاههم ول نمیکنین احمقا داریم میمیریم
☆قبل مرگ باید بزنمش
+چسکش
☆عمته
♡الان انگشتمو میکنم تو فلان جایی هردتون
_هه فکردین من انقدر احمقم که بکشمتون(پوزخند)
"اوه خیلی خرین
☆عمته
~هوی بدون داری با کی حرف میزنی
☆با یه گراز
+باهات موافقم
_عه جدی.؟ خب نظرتون چیه که همو اصلا نبینین؟
☆هه مارو بکشی باز همو میبینم.. البته تو جهنم
+بل
*ویو جونگکوک*
عصبی شدم به پسرا اشاره کردم که ببرنشون تو یه اتاق های جدا وقتی بدیمشون یکیشون گفت
+هی اقا ما یه گوهای میخوریم حالا قول میدیم دیگه گوه نخوریم
_نه نه نه دیگه دیره
☆هوی دستت بهم بخوره خودم میزارم ک. و. ن. ت
" میتونی؟(پوزخند)
☆اره مادر قهوه....
"فحش میدی
☆ما در قهوه شکر میریزیم
" اها
♡بچه فقط ازشون نترسین
+ااااا من چیز دارم ازشون بترسم
☆من؟ اونم من؟ بترسم عمران
۶.۹k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.