𝑠𝑒𝑛𝑜𝑎𝑟𝑖𝑜
𝑠𝑒𝑛𝑜𝑎𝑟𝑖𝑜
مکنه لاین
وقتی روز عریسیتون تورو با لباس عروس میبینن.
جیمین:پایین پله های اتاقت واستاده بود و منتظر تو بود؛ با باصدای باز شدن در اتاقت سرشو به طرفت چرخوند و با چشماش دنبالت کرد... دوستاتو جلو چشماش تکون دادی:جیمینی حالت خوبه؟
_نه فک کنم به آب قند نیاز دارم؛ خیلیییییی خوشگل شدی باید حواسم باشه کسی دخترمو ندزده.
---------
تهیونگ:کنار اعضا نشسته بود و به لیوان الکلش زل زده بود. با صدای دست و جیغ بقیه چشماشو با بی حوصلگی به طرف در چرخوند؛ با دیدنت تمام پروانه های قلبش به پرواز در اومدن با به یاد اوردن خاطرهاتون اشکی روی گونش افتاد:نمیدونستم انقد با لباس عروس قشنگ تر میشی فقط ای کاش انقد بی رحم نبودی و کسی رو جایگزینم نمی کردی... الان چجوری فراموشت کنم؟
------
کوکی: داشتی لباس عروستو در می آوردی ولی نمی تونستی زیپشو باز کنی پس رفتی پیش جونگ کوک تا برات باز کنه: عزیزم میشه زیر لباسمو باز کنی؟ به سمتت اومد به دیوار چسبوندت سرشو به گوشت نزدیک کرد :صبح مجبور بودم زیباییتو تحمل کنمو کاری نکنم ولی الان نمیتونم صبر کنم و تورو مال خودم نکن دال
گایز ایده سناریو میدین؟
مکنه لاین
وقتی روز عریسیتون تورو با لباس عروس میبینن.
جیمین:پایین پله های اتاقت واستاده بود و منتظر تو بود؛ با باصدای باز شدن در اتاقت سرشو به طرفت چرخوند و با چشماش دنبالت کرد... دوستاتو جلو چشماش تکون دادی:جیمینی حالت خوبه؟
_نه فک کنم به آب قند نیاز دارم؛ خیلیییییی خوشگل شدی باید حواسم باشه کسی دخترمو ندزده.
---------
تهیونگ:کنار اعضا نشسته بود و به لیوان الکلش زل زده بود. با صدای دست و جیغ بقیه چشماشو با بی حوصلگی به طرف در چرخوند؛ با دیدنت تمام پروانه های قلبش به پرواز در اومدن با به یاد اوردن خاطرهاتون اشکی روی گونش افتاد:نمیدونستم انقد با لباس عروس قشنگ تر میشی فقط ای کاش انقد بی رحم نبودی و کسی رو جایگزینم نمی کردی... الان چجوری فراموشت کنم؟
------
کوکی: داشتی لباس عروستو در می آوردی ولی نمی تونستی زیپشو باز کنی پس رفتی پیش جونگ کوک تا برات باز کنه: عزیزم میشه زیر لباسمو باز کنی؟ به سمتت اومد به دیوار چسبوندت سرشو به گوشت نزدیک کرد :صبح مجبور بودم زیباییتو تحمل کنمو کاری نکنم ولی الان نمیتونم صبر کنم و تورو مال خودم نکن دال
گایز ایده سناریو میدین؟
۲.۲k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.