𝑜𝑛𝑒 𝑠ℎ𝑜𝑡 2.𝑗𝑖𝑛
𝑜𝑛𝑒 𝑠ℎ𝑜𝑡 2.𝑗𝑖𝑛
این شباهت داره منو میترسونه.
این شباهتا... واقعن ترسیده بودم.
_فامیلت چیه؟
ویلیامز
نفس راحتی کشیدم.
_فامیل زی زی من اسمیت بود.
_میشه ازت بخوام یه قراری باهم بزاریم... دلم برای زی زی تنگ شده.
ام بله حتما... .
چند ماهی میگزره و ما هر جمعه برای شام همو ملاقات میکردیم. حس میکردم دوباره حس به زندگی کردنم برگشته و هدفی برای زندگیم دارم... من فقط سوزی رو دوست دارم چون شبیه زی زی مه اگه بخوامش خود خواهی کردم ولی حس میکنم اگه یه روز نبینمش دیگه نمیتونم زندگی کنم؛علاوه بر اون تفاوت سنی زیادی بینمونه... .
سرمو بالا آوردم به داخل کافه نگاهی انداختم گل های بابونه توی دستمو جابه جا کردم ... رو به روم اونور خیابون واستاده بود و برام دست تکون میداد، از خیابون رد شدم و به سمتش رفتم و گل هارو بهش دادم.
وای خیلی قشنگن جین.
لبخندی بهش زدم... با دستش به پسری اشاره کرد که جلو بیاد.
جین ایشون نامزدم هستن.
لبخند از رو صورتم محو شد... اون زی زی من نیست ولی من اونو تو این مدت به عنوان زی زی خودم میدیدم وابستش شده بودم و عاشقش.
به سمت خونه قدم برداشتم زیر لب آهنگ مورد علاقمو زمزمه میکردم صدای بوق ماشینی توی گوشم پیچید... الان روی زمین افتادم و دارم هر لحضه قیافه زی زی خودمو واضح تر میبینم مثل اینکه وقتشه دوباره پیش هم باشیم.
--------
تمامممم
راستی نظرتون خیلیییییی برام مهمه:)
این شباهت داره منو میترسونه.
این شباهتا... واقعن ترسیده بودم.
_فامیلت چیه؟
ویلیامز
نفس راحتی کشیدم.
_فامیل زی زی من اسمیت بود.
_میشه ازت بخوام یه قراری باهم بزاریم... دلم برای زی زی تنگ شده.
ام بله حتما... .
چند ماهی میگزره و ما هر جمعه برای شام همو ملاقات میکردیم. حس میکردم دوباره حس به زندگی کردنم برگشته و هدفی برای زندگیم دارم... من فقط سوزی رو دوست دارم چون شبیه زی زی مه اگه بخوامش خود خواهی کردم ولی حس میکنم اگه یه روز نبینمش دیگه نمیتونم زندگی کنم؛علاوه بر اون تفاوت سنی زیادی بینمونه... .
سرمو بالا آوردم به داخل کافه نگاهی انداختم گل های بابونه توی دستمو جابه جا کردم ... رو به روم اونور خیابون واستاده بود و برام دست تکون میداد، از خیابون رد شدم و به سمتش رفتم و گل هارو بهش دادم.
وای خیلی قشنگن جین.
لبخندی بهش زدم... با دستش به پسری اشاره کرد که جلو بیاد.
جین ایشون نامزدم هستن.
لبخند از رو صورتم محو شد... اون زی زی من نیست ولی من اونو تو این مدت به عنوان زی زی خودم میدیدم وابستش شده بودم و عاشقش.
به سمت خونه قدم برداشتم زیر لب آهنگ مورد علاقمو زمزمه میکردم صدای بوق ماشینی توی گوشم پیچید... الان روی زمین افتادم و دارم هر لحضه قیافه زی زی خودمو واضح تر میبینم مثل اینکه وقتشه دوباره پیش هم باشیم.
--------
تمامممم
راستی نظرتون خیلیییییی برام مهمه:)
۲.۳k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.