عضو افتخاری پارت ۳۹
#عضو_افتخاری
#پارت_39
🔮🦋🔮🦋🔮🦋🔮🦋🔮🦋
داشتیم حرب میزدیم که کلید در چرخید و صدای تهیونگ شنیده شد
+بچه ها سلام من اومدم کسی ...
با دیدن من حرفش نیمه کاره موند و با بهت بهم نگاه کرد
+سوزی؟!:
_🙂اره سوزی چرا این همه تعجب کردی
خیلی غیر منتظره اومد و سفت بغلم کرد حتی سفت از جونکوک
با خفگی: ایی تهیونگ خفم کردی
پسراهم با خنده به ما نگاه میکردن
جونکوک_حالا هعی بگین من خفش کردم
جیهوپ_نوچ نوچ تو که بدتر از مایی
بالاخره ولم کرد که یه نفس گرفتم
_هوفف
+کی اومدی
_نیم ساعت پیش
+اها خوش اومدی
_مرسییی
نشسته بودیم داشتیم به بحث وجین و جیمین گوش میدادیم که تهیونگ پرسید :سوزی تو این دوسال چیکارا کردی مگه نمیگفتی تا به سال دیگه بر میگردی؟
_الان تشکیلات خیلی موفق تر شده و خیلی گسترده تر ...خب درباره قولمم نشد اگه میومدم تمام زحماتی که طی یه سال کشیده بودم به باد میرفت.
+اها ..حالا چی برنامت چیه؟ اومدی دیدن ما؟
_برنامه اووم داریم با چند تا از شرکتای بزرگ کره ای قرار داد میبندیم به خاطر اون اومدم ولی برنامه داشتم زمانی که اومدم یه سریم به شما بزنم اخه دلم براتون تنگ شده بود ...
+خوب کاری کردی
_اه راستی وی یه امضا میدی
با این حرفم جین پقی زد زیر خنده😂
+چیی
_امضا به عنوان یه آرمی ازت امضا میخوام
《بعدشم دفترچه مو در اوردمو دادم بهش تا امضا کنه》
+باشه بده امضا کنم
بعد ازینکه امضا کرد دفتر چه رو داد بهم با یه ذوق خاصی دفتر چه رو نگاه کردم
نامجون:الان که پیش مایی این امضا چیه؟
_خب همیشه که پیش شما نیستم دیگه نمیدونم کی بتونم پسران بنگتن رو ببینم حداقل یه یادگاری باشه.
جیمین:پس اون لوح چی بود؟
_اون که اصن بحثش جداس اون یه چیز خیلی ارزشمنده واسم اون یع چیزی فراتر از یادگاریه😆😁
شوگا:عجب😌
_بلهههه
ادامه دارد...
🔮
🦋🦋
🔮🔮🔮
🦋🦋🦋🦋
🔮🔮🔮🔮🔮
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#پارت_39
🔮🦋🔮🦋🔮🦋🔮🦋🔮🦋
داشتیم حرب میزدیم که کلید در چرخید و صدای تهیونگ شنیده شد
+بچه ها سلام من اومدم کسی ...
با دیدن من حرفش نیمه کاره موند و با بهت بهم نگاه کرد
+سوزی؟!:
_🙂اره سوزی چرا این همه تعجب کردی
خیلی غیر منتظره اومد و سفت بغلم کرد حتی سفت از جونکوک
با خفگی: ایی تهیونگ خفم کردی
پسراهم با خنده به ما نگاه میکردن
جونکوک_حالا هعی بگین من خفش کردم
جیهوپ_نوچ نوچ تو که بدتر از مایی
بالاخره ولم کرد که یه نفس گرفتم
_هوفف
+کی اومدی
_نیم ساعت پیش
+اها خوش اومدی
_مرسییی
نشسته بودیم داشتیم به بحث وجین و جیمین گوش میدادیم که تهیونگ پرسید :سوزی تو این دوسال چیکارا کردی مگه نمیگفتی تا به سال دیگه بر میگردی؟
_الان تشکیلات خیلی موفق تر شده و خیلی گسترده تر ...خب درباره قولمم نشد اگه میومدم تمام زحماتی که طی یه سال کشیده بودم به باد میرفت.
+اها ..حالا چی برنامت چیه؟ اومدی دیدن ما؟
_برنامه اووم داریم با چند تا از شرکتای بزرگ کره ای قرار داد میبندیم به خاطر اون اومدم ولی برنامه داشتم زمانی که اومدم یه سریم به شما بزنم اخه دلم براتون تنگ شده بود ...
+خوب کاری کردی
_اه راستی وی یه امضا میدی
با این حرفم جین پقی زد زیر خنده😂
+چیی
_امضا به عنوان یه آرمی ازت امضا میخوام
《بعدشم دفترچه مو در اوردمو دادم بهش تا امضا کنه》
+باشه بده امضا کنم
بعد ازینکه امضا کرد دفتر چه رو داد بهم با یه ذوق خاصی دفتر چه رو نگاه کردم
نامجون:الان که پیش مایی این امضا چیه؟
_خب همیشه که پیش شما نیستم دیگه نمیدونم کی بتونم پسران بنگتن رو ببینم حداقل یه یادگاری باشه.
جیمین:پس اون لوح چی بود؟
_اون که اصن بحثش جداس اون یه چیز خیلی ارزشمنده واسم اون یع چیزی فراتر از یادگاریه😆😁
شوگا:عجب😌
_بلهههه
ادامه دارد...
🔮
🦋🦋
🔮🔮🔮
🦋🦋🦋🦋
🔮🔮🔮🔮🔮
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
۲.۹k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.