عضو افتخاری پارت ۳۷
#عضو_افتخاری
#پارت_37
✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌
◇سوزی◇
+رییس
_بله
+پرواز نیم ساعت عقب افتاده
_هوفف باشه
الان نیم ساعته تو فرودگاه منتظر پروازیم بعد نیم ساعت اعلام کردن که هواپیما آماده پروازه
بعد از شناسایی مدارک و وسایل گذاشتن وارد هواپیما شیم .رفتیمو بخش مخصوص و گرون هواپیما نشستیم منم سرمو تکیه دیدم به صندلی و پرده پنجره هواپیما زدم کنارو زل زدم به آسمون بچه که بودم دلم میخواست پرنده شم و به خاطر همون هیچ وقت از ارتفاع نترسیدم برعکس عاشق ارتفاع هستم .
.....
رسیدیم به سئول و رفتیم سمت محل همایش بعد از سخنرانی و خوش و بش و اینجور چیزا چند تا قرار داد پر سود نوشتیمو رفتیم سمت هتل رمز عبور اتاقمو زدمو بعد از خداحافظی با تیم همراهم رفتم داخل اتاقم ساعت ۳ بعد از ظهر بود با فکر به تهیونگ سریع بلند شدمو رفتم حموم کردم موهامو خشک کردمو بعد از سشوار کشیدن موهام اتو مو کشیدمو از موج دار بودن در اوردنشون و صاف شلاقی آزاد کردم رو شونه هام
یه خط چشم نازکم کشیدمو و در آخر یکم تنیت لب و تمام .
جوون داف کی بودم من ،جیگر کی بودم من
وجدان:اعتماد به عررررر
_وجدان گشو تا نزدم تو صورتت
وجدان:بیا بزن منو از چی میترسونی
_میاما
وجدان:بیا
یکی محکم زدم تو صورتم که جیغم دراومد 😂
وجدان:هر هر هر خود زن بدبخت 😂
_نه خیر تو رو زدم
وجدان:وقتی میگم اسکلی یعنی همین دیگه
_گم میشی یا از صفحه زندگی ریپورتت کنم
وجدان:اوکی بابا من رفتم و رفتم و رفتم
_بیا وجدان شاعر ندیده بودیم که دیدیم
بیخیال وجدانم شدمو از هتل خارج شدمو سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت خونه پسرا .
بعد یه ساعت رسیدم دم در خونشون یه نفس عمیق کشیدم و زنگ و زدم که اگه اشتباه نکنم جیمین جواب داد:بله؟
_جیمین؟
+سوزززییی؟
_اره اوپا خودمم سوزی
جیمین با داد😂_پسرا یه چیز بگم پشماتون بریزه بیاین ببنین کی اومده
ادامه دارد...
#پارت_37
✌✌✌✌✌✌✌✌✌✌
◇سوزی◇
+رییس
_بله
+پرواز نیم ساعت عقب افتاده
_هوفف باشه
الان نیم ساعته تو فرودگاه منتظر پروازیم بعد نیم ساعت اعلام کردن که هواپیما آماده پروازه
بعد از شناسایی مدارک و وسایل گذاشتن وارد هواپیما شیم .رفتیمو بخش مخصوص و گرون هواپیما نشستیم منم سرمو تکیه دیدم به صندلی و پرده پنجره هواپیما زدم کنارو زل زدم به آسمون بچه که بودم دلم میخواست پرنده شم و به خاطر همون هیچ وقت از ارتفاع نترسیدم برعکس عاشق ارتفاع هستم .
.....
رسیدیم به سئول و رفتیم سمت محل همایش بعد از سخنرانی و خوش و بش و اینجور چیزا چند تا قرار داد پر سود نوشتیمو رفتیم سمت هتل رمز عبور اتاقمو زدمو بعد از خداحافظی با تیم همراهم رفتم داخل اتاقم ساعت ۳ بعد از ظهر بود با فکر به تهیونگ سریع بلند شدمو رفتم حموم کردم موهامو خشک کردمو بعد از سشوار کشیدن موهام اتو مو کشیدمو از موج دار بودن در اوردنشون و صاف شلاقی آزاد کردم رو شونه هام
یه خط چشم نازکم کشیدمو و در آخر یکم تنیت لب و تمام .
جوون داف کی بودم من ،جیگر کی بودم من
وجدان:اعتماد به عررررر
_وجدان گشو تا نزدم تو صورتت
وجدان:بیا بزن منو از چی میترسونی
_میاما
وجدان:بیا
یکی محکم زدم تو صورتم که جیغم دراومد 😂
وجدان:هر هر هر خود زن بدبخت 😂
_نه خیر تو رو زدم
وجدان:وقتی میگم اسکلی یعنی همین دیگه
_گم میشی یا از صفحه زندگی ریپورتت کنم
وجدان:اوکی بابا من رفتم و رفتم و رفتم
_بیا وجدان شاعر ندیده بودیم که دیدیم
بیخیال وجدانم شدمو از هتل خارج شدمو سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت خونه پسرا .
بعد یه ساعت رسیدم دم در خونشون یه نفس عمیق کشیدم و زنگ و زدم که اگه اشتباه نکنم جیمین جواب داد:بله؟
_جیمین؟
+سوزززییی؟
_اره اوپا خودمم سوزی
جیمین با داد😂_پسرا یه چیز بگم پشماتون بریزه بیاین ببنین کی اومده
ادامه دارد...
۳.۸k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.