همون چند پارتی دارک سونیک و شدو اسمش هم هست
همون چند پارتی دارک سونیک و شدو اسمش هم هست:
جادوی دوستی🖤❤️💙
از زبان شدو
توی حال و هوای خودم بودم و داشتم توی سکوت به ماه نگاه می کردم
از زبان سونیک
داشتم تند تند می دویدم و شدو را دیدم بهش نزدیک شدم ولی ترسیدم که شاید دوباره عصبانی بشه و خواستم برم که....
شدو:تقلبی چی می خوای
سونیک: هیچی
شدو:فکر کردی منم انقدر سادم که باور کنم
سونیک:راستش میخواستم ببینم حالت چطوره
شدو:به تو ربطی نداره
سونیک:واقعا برات متاسفم
شدو:بله چی گفتی
سونیک:من برات نگرانم ولی تو...
یهو دیدم شدو یک سیلی بهم زد
شدو:به محبت و نگرانی تو نیازی ندارم برو گمشو
سونیک:شدو
شدو:ساکت شو و برو
سونیک:باشه
حین راه رفتنم توی این فکر بودم که شدو چرا اینکار را کرد یهو یک انرژی منفی دورم اومد و....
از زبان شدو
صدایی عجیب شنیدم و رفتم و دیدم هیچی نیست بیخیال شدم و برگشتم ولی....
از زبان امی
دیدم سونیک از راه دور داشت میومد براش دست تکون دادم بقیه هم همینطور ولی اون با سرعت وحشتناکی اومد و همه را با مشت زد
امی:سونیک چیکار می کنی؟؟؟
یک پوزخند زد و نزدیکم شد و خواست بزنتم که
شدو:داری چیکار می کنی؟؟
سونیک:تو هم اینجایی
شدو: آره فکر کردی اجازه میدم
سونیک:هه....حالا می بینیم
ناکلز:داداش اون خیلی قویه
شدو:من موفق میشم
تیلز:وای نه انرژی تاریک اطراف اون خیلی زیاده
از زبان شدو
از زمرد های آشوب استفاده کردم و به حالت سوپر شدو در اومدم و نبردی در انتظار ماست نبردی که انتظارش را نداشتم......
ادامه دارد....
جادوی دوستی🖤❤️💙
از زبان شدو
توی حال و هوای خودم بودم و داشتم توی سکوت به ماه نگاه می کردم
از زبان سونیک
داشتم تند تند می دویدم و شدو را دیدم بهش نزدیک شدم ولی ترسیدم که شاید دوباره عصبانی بشه و خواستم برم که....
شدو:تقلبی چی می خوای
سونیک: هیچی
شدو:فکر کردی منم انقدر سادم که باور کنم
سونیک:راستش میخواستم ببینم حالت چطوره
شدو:به تو ربطی نداره
سونیک:واقعا برات متاسفم
شدو:بله چی گفتی
سونیک:من برات نگرانم ولی تو...
یهو دیدم شدو یک سیلی بهم زد
شدو:به محبت و نگرانی تو نیازی ندارم برو گمشو
سونیک:شدو
شدو:ساکت شو و برو
سونیک:باشه
حین راه رفتنم توی این فکر بودم که شدو چرا اینکار را کرد یهو یک انرژی منفی دورم اومد و....
از زبان شدو
صدایی عجیب شنیدم و رفتم و دیدم هیچی نیست بیخیال شدم و برگشتم ولی....
از زبان امی
دیدم سونیک از راه دور داشت میومد براش دست تکون دادم بقیه هم همینطور ولی اون با سرعت وحشتناکی اومد و همه را با مشت زد
امی:سونیک چیکار می کنی؟؟؟
یک پوزخند زد و نزدیکم شد و خواست بزنتم که
شدو:داری چیکار می کنی؟؟
سونیک:تو هم اینجایی
شدو: آره فکر کردی اجازه میدم
سونیک:هه....حالا می بینیم
ناکلز:داداش اون خیلی قویه
شدو:من موفق میشم
تیلز:وای نه انرژی تاریک اطراف اون خیلی زیاده
از زبان شدو
از زمرد های آشوب استفاده کردم و به حالت سوپر شدو در اومدم و نبردی در انتظار ماست نبردی که انتظارش را نداشتم......
ادامه دارد....
- ۱.۸k
- ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط