هفتمین عشق

هفتمین عشق
Part13
+خوبی جیا؟
جیا: هیق... نه
+بغلش کردم.. هیش اروم باش من کنارتم...
دیگه گریه نکرد و تو بغلم خوابش بردم
هانا: مدارک رو برداشتی.. ات
+اره
یونا: خوبه پس عذاب جؤن شروعه

+ما الکی جیا رو گروگان گرفتیم جؤن اون رو یه برده میبینه
میا: حدعقل خوبیش اینه پیش ما حالش خوبه
یومی: اره راست میگه
یونا: خب رسیدیم
~وایسین... پیاده نشید یه ون مشکی پشتمون ایستاد
+حواست به جیا باشه ماری و یومی بیایید همراهم..
از ون پیاده شدم که با قیافه جونگ کوک مواجه شدم
باز که تویی...؟
_از یقش گرفتم... چه بلایی سر جیا اوردی؟
+اون خوابه... و باید از پدر عوضیت بپرسی چه بلایی سر این دختر مظلوم اورده
_رفتم ون داخل ون و با صورت مظلوم جیا که خواب بود مواجه شدم براید استایل بغلش کردم و بردمش توی عمارت..
هی تو اتاق جیا کجاست؟
میا: چیه پرویی.. طبقه بالا در دومی
_بردمش، بالا رو تخت خوابوندمش پتو رو کشیدم روش... از اتاق اومدم بیرون که با ات مواجه شدم..... دست به شونش زدم..
مواظب جیا باش.. تنها داراییم اونه...

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی