خودشناسی و خداشناسی بخش
خودشناسی و خداشناسی – بخش ۲
بهرام:
خدایا…
گاهی احساس تنهایی میکنم،
حتی وقتی همه دورم هستند.
خدا:
تنهایی تو فریب است، بهرام.
من همیشه با تو هستم،
حتی وقتی نفهمی.
بهرام:
چطور میتوانم حضور تو را حس کنم؟
خدا:
با سکوت دل و نگاه صادق.
وقتی به درون خودت نگاه کنی،
مرا پیدا میکنی.
بهرام:
اما دلم پر از درد است…
پر از نگرانی و گناه…
خدا:
درد و گناه تو را از من دور نمیکند،
بلکه به من نزدیکتر میآورد.
من پناهِ دلهای خستهام.
بهرام:
پس چرا همیشه فکر میکردم از تو دورم؟
خدا:
چون از تصویر اشتباهی پیروی کردی،
تصویری که تو را میترساند،
نه میدوستد.
بهرام:
حالا که شناختمت…
احساس آرامش میکنم.
خدا:
این آغاز عشق است، بهرام.
از همین آرامش کوچک،
دل عاشق میشود.
بهرام (با لبخند):
میتوانم کمی نزدیکتر بیایم؟
خدا:
همیشه منتظرِ همین لحظه بودهام.
بهرام:
خدایا…
گاهی احساس تنهایی میکنم،
حتی وقتی همه دورم هستند.
خدا:
تنهایی تو فریب است، بهرام.
من همیشه با تو هستم،
حتی وقتی نفهمی.
بهرام:
چطور میتوانم حضور تو را حس کنم؟
خدا:
با سکوت دل و نگاه صادق.
وقتی به درون خودت نگاه کنی،
مرا پیدا میکنی.
بهرام:
اما دلم پر از درد است…
پر از نگرانی و گناه…
خدا:
درد و گناه تو را از من دور نمیکند،
بلکه به من نزدیکتر میآورد.
من پناهِ دلهای خستهام.
بهرام:
پس چرا همیشه فکر میکردم از تو دورم؟
خدا:
چون از تصویر اشتباهی پیروی کردی،
تصویری که تو را میترساند،
نه میدوستد.
بهرام:
حالا که شناختمت…
احساس آرامش میکنم.
خدا:
این آغاز عشق است، بهرام.
از همین آرامش کوچک،
دل عاشق میشود.
بهرام (با لبخند):
میتوانم کمی نزدیکتر بیایم؟
خدا:
همیشه منتظرِ همین لحظه بودهام.
- ۱.۴k
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط