Part{20}
Part{20}
اماده شدم برم...
&اماده ای
+هوم بریم دیگه
با تهیونگ سوار لیموزین اخرین مدلمون شدیمو راه افتادیم سمت اون شرکت..
ا/ت ویو:
از خواب پاشدم ....واییی اصن ساعت چند هس؟وادددفاککککک ساعت ۹ من چن ساعت خوابیدم
اوف فعلا بیخیال ای چقد گشنمه پاشم برم یچی بخورم.....رفتم یه ابی به دست و صورتم زدمو رفتم پایین....
_سلامممممم اجوما جونم
@سلام دختر خوشگلم
_میگم چیزی داریم بخوریم گشنمه
@اره اره بیا اتفاقا شام امادس
رفتم نشستم شامو بخورم
_راستی اجوما جونگ کوکو تهیونگ کجان
&میدونی که اونا یه مصاحبه داشتن با یه شرکت
_هاااا اره اصن یادم نبود
شامو خوردمو رفتم تو اتاقم
واییی خیلی حوصلم سر رفته اصن نمیدونم چی کار کنم دلم میخواد هی برم پیس لیا اههه کاش اون اصن پیش من زندگی میکرد...
اوف ولش کن یه ۱۵ مینی رو تخت داشتم برا خودم فکر میکردم که در اتاق یهو باز شد و یه بادیگارد غول پیکری اومد داخل..
_هی چیکار دارین میکنین
درو قفل کرد.....بلند شدمو گفتم
_چی کار میکنی درو باز کن
(علامتش٪)
٪هیششششش بیبی گرل خوبی باش دیگه تا بهت سخت نگیرم
_چ...چیییی داری میگی برو کنار ببینم اجوماااااا(داد)
٪هیشششش اینجا هیچکس صداتو نمیشنوه کوچولو
اومد به سمت لبام حمله ور شد....همش تقلا میکردم که ولم کنه ولی انگار هیچی به هیچی.....رفتم سراغ گردنمو پرتم کرد رو تخت....
_ولم کن....و..ولم کن ...ا..اشغال عوضی
همینطوری تقلا میکردم که دیدم در شکسته شدو جونگ کوک با تهیونگ اومدن داخل
کوک ویو:
رسیدم عمارت تقریبا ساعت ۱۱ اینا بود....رفتم در اتاقو باز کنم ولی دیدم قفله...چ..چرا از داخلش صدای گریه میاد....یا خود خدا
+ته این در باز نمیشه
&وا یعنی چی
+از داخلش صدای گریه میاد
&بشکون درو
درو شکوندیمو با چیزی که دیدم چشمام کاسه خون شد.......بادیگارد داشت به ا/ت تجاوز میکرد..میکشمت دختره هرزه(به این بدبخت چههههه)
رفتم سمت بادیگارده و تا میخورد زدمش
ا/ت ویو:
کوک داشت بادیگارده رو میزد که تهیونگ اومد سمتم
&هی هی ا/ت خوبی کاریت که نکرد
_هق هق....ن...ن..نه
&هیش باشه اروم باش چیزی نیست
ته داشت ارومم میکرد که یهو جونگ کوک اومد سمتمو موهامو گرفت
_(جیغ)
&جونگ کوک چی کار میکنی ولش کن
+تهیونگ تو ساکت شو دختره هرزه داشتی با این حروم زاده چی کار میکردی ها(اربده)
همونطور که موهام تو دستش بود گفتم
_هق هق....ب..بخدا...م..من...ک..کاری
+خفه شو هرزه مشکل از من بود که عاشقت شدمو بهت اعتماد کردم عوضی(داد)
&جونگ کوک خودت دیدی ا/ت کاری نکرد موهاشو ول کن
ولی کوک اهمیت ندادو منو برد تو سالن
_هق هققققق
@ا....ارباب چی کار میکنید
_اجومااااا تروخدا کمکم کنننن اجومااا(داد و گریه)
داشت میبردم زیر زمین....
شرایط پارت بعد:
۳۰ لایک
۲۰ کامنت
(بچه ها از اینجا به بعد کلی جالب میشه)
اماده شدم برم...
&اماده ای
+هوم بریم دیگه
با تهیونگ سوار لیموزین اخرین مدلمون شدیمو راه افتادیم سمت اون شرکت..
ا/ت ویو:
از خواب پاشدم ....واییی اصن ساعت چند هس؟وادددفاککککک ساعت ۹ من چن ساعت خوابیدم
اوف فعلا بیخیال ای چقد گشنمه پاشم برم یچی بخورم.....رفتم یه ابی به دست و صورتم زدمو رفتم پایین....
_سلامممممم اجوما جونم
@سلام دختر خوشگلم
_میگم چیزی داریم بخوریم گشنمه
@اره اره بیا اتفاقا شام امادس
رفتم نشستم شامو بخورم
_راستی اجوما جونگ کوکو تهیونگ کجان
&میدونی که اونا یه مصاحبه داشتن با یه شرکت
_هاااا اره اصن یادم نبود
شامو خوردمو رفتم تو اتاقم
واییی خیلی حوصلم سر رفته اصن نمیدونم چی کار کنم دلم میخواد هی برم پیس لیا اههه کاش اون اصن پیش من زندگی میکرد...
اوف ولش کن یه ۱۵ مینی رو تخت داشتم برا خودم فکر میکردم که در اتاق یهو باز شد و یه بادیگارد غول پیکری اومد داخل..
_هی چیکار دارین میکنین
درو قفل کرد.....بلند شدمو گفتم
_چی کار میکنی درو باز کن
(علامتش٪)
٪هیششششش بیبی گرل خوبی باش دیگه تا بهت سخت نگیرم
_چ...چیییی داری میگی برو کنار ببینم اجوماااااا(داد)
٪هیشششش اینجا هیچکس صداتو نمیشنوه کوچولو
اومد به سمت لبام حمله ور شد....همش تقلا میکردم که ولم کنه ولی انگار هیچی به هیچی.....رفتم سراغ گردنمو پرتم کرد رو تخت....
_ولم کن....و..ولم کن ...ا..اشغال عوضی
همینطوری تقلا میکردم که دیدم در شکسته شدو جونگ کوک با تهیونگ اومدن داخل
کوک ویو:
رسیدم عمارت تقریبا ساعت ۱۱ اینا بود....رفتم در اتاقو باز کنم ولی دیدم قفله...چ..چرا از داخلش صدای گریه میاد....یا خود خدا
+ته این در باز نمیشه
&وا یعنی چی
+از داخلش صدای گریه میاد
&بشکون درو
درو شکوندیمو با چیزی که دیدم چشمام کاسه خون شد.......بادیگارد داشت به ا/ت تجاوز میکرد..میکشمت دختره هرزه(به این بدبخت چههههه)
رفتم سمت بادیگارده و تا میخورد زدمش
ا/ت ویو:
کوک داشت بادیگارده رو میزد که تهیونگ اومد سمتم
&هی هی ا/ت خوبی کاریت که نکرد
_هق هق....ن...ن..نه
&هیش باشه اروم باش چیزی نیست
ته داشت ارومم میکرد که یهو جونگ کوک اومد سمتمو موهامو گرفت
_(جیغ)
&جونگ کوک چی کار میکنی ولش کن
+تهیونگ تو ساکت شو دختره هرزه داشتی با این حروم زاده چی کار میکردی ها(اربده)
همونطور که موهام تو دستش بود گفتم
_هق هق....ب..بخدا...م..من...ک..کاری
+خفه شو هرزه مشکل از من بود که عاشقت شدمو بهت اعتماد کردم عوضی(داد)
&جونگ کوک خودت دیدی ا/ت کاری نکرد موهاشو ول کن
ولی کوک اهمیت ندادو منو برد تو سالن
_هق هققققق
@ا....ارباب چی کار میکنید
_اجومااااا تروخدا کمکم کنننن اجومااا(داد و گریه)
داشت میبردم زیر زمین....
شرایط پارت بعد:
۳۰ لایک
۲۰ کامنت
(بچه ها از اینجا به بعد کلی جالب میشه)
۲۰.۳k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.