Part{21}
Part{21}
داشت میبردم زیر زمین...
ن...ن...نه..اون..د..دیگه این کارو نمیکنه نه...نه...
_تروخدا هق...و..ولم..کن....
+اره دوبار ولت میکنم دختره عوضی
_ج...جونگ..کو...ک..ب..بخدا..م..من..ک..کاری نکردم...چ..چرا..اینطوری میکنی(گریه)
+خفه شو منو جونگ کوک صدا نکنننننن(داد)
محکم پرتم کرد داخل و محکم خوردم زمین...
_هق اییییی
دوباره وصلم کرد به اون زنجیر به سقف...خیلی تقلا کردم ولی واقعا از پسش بر نمیومدم در مقابلش جوجه بودم...
واییی نه این بار با کمربند؟؟از گریه دیگه نایی نداشتم...
+خب مث اینکه دیگه خیلی پرو شدی این همه بی احترامی کردی ولی چیزی نگفتم گفتم ولش کن خودش درست میشه و نه نه تو باید حسابی ادم بشی از این به بعد یه روز خوش برات نمیزارم فهمیدی تا بفهمی به بادیگاردای من سرویس ندی
_ب...بخدا....م..من کاری...ن...نکردم
اهمیتی ندادو کمربندو به پاهام میزد...
باهر ضربش جیغم بیشتر میشد
_هق...۱۵۹....
هق....
۱۶۰...
خودشم دیگه خسته شدو کمربندو انداخت
+تا تو باشی یاد بگیری چطوری باهام رفتار کنی هر چند تازه بد بختیت شروع شده...
_هق....هق....ازت متنفرم...
+اوم مشکلی نی منم ع خودم متنفرم
کوک ویو:
بدون توجه به التماساش از اتاق اومدم بیرون دختره هرزا عوضی خودگ دیدم فقط داش گریه میکرد اصن تقلا نمیکرد حالا وایسا دارم برات...
&احمق چی کارش کردی خدا لعنتت کنه
_نترس تهیونگ تازه دوران بدبختیش شروع شده
&کوک چرا اینطوری میکنیییی مگه چیکار کرد ندیدی دختره بدبخت چقد ترسیده بود چرا انقد غیر منطقی عمل میکنی
+تهیونگ تو دخالت نکن نمیخوام دلتو بشکنم خب؟؟؟
&متاسفم برات
بدون حرفی رفت بالا
+ای که خدا لعنتتون کنه همتونک از دمممم
خیلی عصبی بودم رفتم بالا تو اتاق یه دوش بگیرم...
اصلا حوصله دوش گرفتن طولانی نداشتم برای همین فقط رفتم زیر اب...
ا/ت ویو:
تموم بدنم زخم بود خیلی درد داشتم اینجا ام خیلی سرد و ترسناک بود...روی دیوارا خون ریخته بودو پر از وسایل شکنجه بود...
خیلی میترسیدم من واقعا کاری نکردم اون بادیگارد عوضی خودش اومد من اصلا همچین دختری نیستم چرا تا قبل اینکه به حرفم گوش کنن فقط قضاوتم میکنن؟
اصن چرا من انقد بدبختم؟؟؟
_هق...هق.لیا...کجایی...
تنها اسمی که به ذهنم میرسید لیا بود کاش الان اینجا بود...اگه اینجا بود قطعا نمیذاشت این بلاها و بدبختی ها سرم بیاد:)))اون دارو ندارم تو این دنیا بود...
شرایط پارت بعد:
۳۰ لایک
۲۰ کامنت
(اینم واسه یه بیبیم ک تولدش بود)
تولدت مبارک:>🥲
داشت میبردم زیر زمین...
ن...ن...نه..اون..د..دیگه این کارو نمیکنه نه...نه...
_تروخدا هق...و..ولم..کن....
+اره دوبار ولت میکنم دختره عوضی
_ج...جونگ..کو...ک..ب..بخدا..م..من..ک..کاری نکردم...چ..چرا..اینطوری میکنی(گریه)
+خفه شو منو جونگ کوک صدا نکنننننن(داد)
محکم پرتم کرد داخل و محکم خوردم زمین...
_هق اییییی
دوباره وصلم کرد به اون زنجیر به سقف...خیلی تقلا کردم ولی واقعا از پسش بر نمیومدم در مقابلش جوجه بودم...
واییی نه این بار با کمربند؟؟از گریه دیگه نایی نداشتم...
+خب مث اینکه دیگه خیلی پرو شدی این همه بی احترامی کردی ولی چیزی نگفتم گفتم ولش کن خودش درست میشه و نه نه تو باید حسابی ادم بشی از این به بعد یه روز خوش برات نمیزارم فهمیدی تا بفهمی به بادیگاردای من سرویس ندی
_ب...بخدا....م..من کاری...ن...نکردم
اهمیتی ندادو کمربندو به پاهام میزد...
باهر ضربش جیغم بیشتر میشد
_هق...۱۵۹....
هق....
۱۶۰...
خودشم دیگه خسته شدو کمربندو انداخت
+تا تو باشی یاد بگیری چطوری باهام رفتار کنی هر چند تازه بد بختیت شروع شده...
_هق....هق....ازت متنفرم...
+اوم مشکلی نی منم ع خودم متنفرم
کوک ویو:
بدون توجه به التماساش از اتاق اومدم بیرون دختره هرزا عوضی خودگ دیدم فقط داش گریه میکرد اصن تقلا نمیکرد حالا وایسا دارم برات...
&احمق چی کارش کردی خدا لعنتت کنه
_نترس تهیونگ تازه دوران بدبختیش شروع شده
&کوک چرا اینطوری میکنیییی مگه چیکار کرد ندیدی دختره بدبخت چقد ترسیده بود چرا انقد غیر منطقی عمل میکنی
+تهیونگ تو دخالت نکن نمیخوام دلتو بشکنم خب؟؟؟
&متاسفم برات
بدون حرفی رفت بالا
+ای که خدا لعنتتون کنه همتونک از دمممم
خیلی عصبی بودم رفتم بالا تو اتاق یه دوش بگیرم...
اصلا حوصله دوش گرفتن طولانی نداشتم برای همین فقط رفتم زیر اب...
ا/ت ویو:
تموم بدنم زخم بود خیلی درد داشتم اینجا ام خیلی سرد و ترسناک بود...روی دیوارا خون ریخته بودو پر از وسایل شکنجه بود...
خیلی میترسیدم من واقعا کاری نکردم اون بادیگارد عوضی خودش اومد من اصلا همچین دختری نیستم چرا تا قبل اینکه به حرفم گوش کنن فقط قضاوتم میکنن؟
اصن چرا من انقد بدبختم؟؟؟
_هق...هق.لیا...کجایی...
تنها اسمی که به ذهنم میرسید لیا بود کاش الان اینجا بود...اگه اینجا بود قطعا نمیذاشت این بلاها و بدبختی ها سرم بیاد:)))اون دارو ندارم تو این دنیا بود...
شرایط پارت بعد:
۳۰ لایک
۲۰ کامنت
(اینم واسه یه بیبیم ک تولدش بود)
تولدت مبارک:>🥲
۱۸.۱k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.