تو را از دوردست دوست می دارم
تو را از دوردست دوست میدارم
بیآنکه بوی تو را حس کنم ،
بیآنکه دستانم را به گردنت آویخته و در آغوش بگیرمت ،
بیآنکه صورتت را لمس کنم ،
فقط دوستت دارم
همانگونه از دور دوستت دارم
بیآنکه دستت را بگیرم
بیآنکه قلبت را لمس کنم
بیآنکه غرقِ در چشمانت شوم.
لجباز به این عشقهای گذرا ،
تو را نه مانند یک دربهدر
بلکه مانند یک مرد دوستت میدارم
همانگونه از دور دوستت میدارم ،
بیآنکه پاک کنم
اشکهایی را که بر گونههای نحیفت میافتند
بی آنکه در قهقههای دیوانهوارت شریک شوم ،
بیآنکه باهم زمزمه کنیم
ترانهای را که دوستش میداری
همانطور از دور دوستت میدارم
بی آنکه بشکنم ، بریزم ، خرد کنم
بیآنکه برنجانم
بگریانم
از دوردست دوستت میدارم ...
همانگونه از دور دوستت دارم ،
هر کلمهای را که به تو خواهم گفت
در زبانم تکهتکه کردنشان را دوست دارم ،
من تو را
هنگامیکه کلماتم
چکهچکه
بر سپیدی معصوم کاغذی میریزند
دوست میدارم ...
بیآنکه بوی تو را حس کنم ،
بیآنکه دستانم را به گردنت آویخته و در آغوش بگیرمت ،
بیآنکه صورتت را لمس کنم ،
فقط دوستت دارم
همانگونه از دور دوستت دارم
بیآنکه دستت را بگیرم
بیآنکه قلبت را لمس کنم
بیآنکه غرقِ در چشمانت شوم.
لجباز به این عشقهای گذرا ،
تو را نه مانند یک دربهدر
بلکه مانند یک مرد دوستت میدارم
همانگونه از دور دوستت میدارم ،
بیآنکه پاک کنم
اشکهایی را که بر گونههای نحیفت میافتند
بی آنکه در قهقههای دیوانهوارت شریک شوم ،
بیآنکه باهم زمزمه کنیم
ترانهای را که دوستش میداری
همانطور از دور دوستت میدارم
بی آنکه بشکنم ، بریزم ، خرد کنم
بیآنکه برنجانم
بگریانم
از دوردست دوستت میدارم ...
همانگونه از دور دوستت دارم ،
هر کلمهای را که به تو خواهم گفت
در زبانم تکهتکه کردنشان را دوست دارم ،
من تو را
هنگامیکه کلماتم
چکهچکه
بر سپیدی معصوم کاغذی میریزند
دوست میدارم ...
۶.۹k
۱۱ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.