تو را از دوردست دوست میدارم

تو را از دوردست دوست می‌دارم
بی‌آنکه بوی تو را حس کنم ،
بی‌آنکه دستانم را به گردنت آویخته و در آغوش بگیرمت ،
بی‌آنکه صورتت را لمس کنم ،
فقط دوستت دارم

همان‌گونه از دور دوستت دارم
بی‌آنکه دستت را بگیرم
بی‌آنکه قلبت را لمس کنم
بی‌آنکه غرقِ در چشمانت شوم.
لجباز به این عشق‌های گذرا ،
تو را نه مانند یک در‌به‌در
بلکه مانند یک مرد دوستت می‌دارم‌

همان‌گونه از دور دوستت می‌دارم ،
بی‌آنکه پاک کنم
اشک‌هایی را که بر گونه‌های نحیفت می‌افتند
بی آنکه در قهقه‌های دیوانه‌وارت شریک شوم ،
بی‌آنکه باهم زمزمه کنیم
ترانه‌ای را که دوستش می‌داری

همان‌طور از دور دوستت می‌دارم
بی آنکه بشکنم ، بریزم ، خرد کنم
بی‌آنکه برنجانم
بگریانم
از دوردست دوستت می‌دارم ...

همان‌گونه از دور دوستت دارم ،
هر کلمه‌ای را که به تو خواهم گفت
در زبانم تکه‌تکه کردنشان را دوست دارم ،
من تو را
هنگامی‌که کلماتم
چکه‌چکه
بر سپیدی معصوم کاغذی می‌ریزند
دوست می‌دارم ...
دیدگاه ها (۳)

با تو می شود سنگ ها را پشت سر گذاشتسفالینه ها را خط زدشیشه پ...

اغوش تو ان کشتی نوح است به دریای خیال نجوای تو درگوش جهانم پ...

چقدر صدای آمدن پاییزشبیه صدای قدم های تو بودملتهب، مرموز، دو...

تبعیدم ڪنبه ییلاق آغوشت داغ هجران تنت آتـش زده استجنگل چشمان...

‍این روزها عجیب دل تنگ می شوم و من این دلتنگی را عاشقانه به ...

رها🍂 من می توانم در چشمانت خیره شوم و بدون به زبان آوردن کلم...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط