ماه زیبای من♥︎
ماه زیبای من♥︎
𝚖𝚢 𝚋𝚎𝚊𝚞𝚝𝚒𝚏𝚞𝚕 𝚖𝚘𝚘𝚗⟭⟬
⊱𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟻⊰
فک کنم هنوزم دوسش داشتم
کنسرتش تموم شد همه رفتن و فقط ما موندیم..
هانول: عاااا بریم تو اتاق استراحت کنیم..
لیا: عاره بریم مردم
رفتیم تو اتاق یکم استراحت کردیم....
ک دیدم اعضا وارد شدن...
جین: پوفففففف خستم ایییییی پشتم
ات: عا سلام
همه :سلام.....
جیمین: واو چ دختر خشگلی
ات: عا خجالت...
اتاق استراحت ۵ تا تخت داشت همه رفتن رو تخت و بقیه ام کنارشون کوک هم رفت بیرون منم تو گوشی بودم...
ات: ایییی پشتم رفتم رو تخت خالی...
بقیه ام خواب بودن چون فردا قرار بود با هم ران بگیریم.....
ویو کوک
رفتم تو اتاق واقعا خسته بودم ک دیدم یکی رو تخته چون پتو رو سرش بود ندیدم کنارش دراز کشیدم...
فک کردم تهیونگ عه چون اونم پتو رو میکشه رو سرش بعضی وقتا...
برگشتم پتو رو کشیدم پایین ک دیدم
ات عه ...
کوک: ...
چقدر خشگل بود من دقت نکرده بودم لباش آدم رو تحریک میکرد بدنش..
همینطوری نگاش میکردم ک نمیدونم چطوری خوابم برد.....
*صبح*
ات: بیدار شدم دستای یکی رو دور کمرم حس کردم دستاش تتو داشت دستای کوک بود دور ورمو نگاه کردم همه رفته بودن پایین....
سرش تو گردنم بود نفساش ب بدنم میخورد و باعث میشد بدنم مور مور بشه...
ولی ی احساس خوب داشت
ک حس کرم بیدار شد
زود چشامو بستم.......
کوک: بیدار شدم دیدم ات رو بغل کردم و سرم تو گردنشه چه حسه خوبی داشت دلم نمیخواست اصن بیدار شم ی نفس محکم کشیدم.....
کمر باریکش خیلی خوب تو دستام جا شده بود...
سرمو کشیدم بیرون...
ک رو تخت دراز شد روش هیمه زدم و نگاش کردم.....
ی چند دقیقه این طوری بودم...
ات: ایییی دیگه داره خوابم میگیرعه چرا بلند نمیشه اصن چرا رو منه.....
ک لبامو بوسید...
تو شک بودم این همون کوک بود...
کوک: دیگه نمیتونستم تحمل کنم و لباشو بوسیدم...(احححح کوک 😂😂)
ی طعم خاس داشت لبامو برداشتم...
از روش بلند شدم و ی لباس پوشیدم و رفتم بیرون ...(منحرفا تو حموم عوض کرد😐 )
ات: چند دقیقه گذشت تا میتونستم جیغ زدم
ات: اههههههههههههه چرا این کارو کرد هااااااااا دارم دیوونه میشممممممم....
ی لباس پوشید
و رفتم پایین....
ادامه دارد.....
𝚖𝚢 𝚋𝚎𝚊𝚞𝚝𝚒𝚏𝚞𝚕 𝚖𝚘𝚘𝚗⟭⟬
⊱𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟻⊰
فک کنم هنوزم دوسش داشتم
کنسرتش تموم شد همه رفتن و فقط ما موندیم..
هانول: عاااا بریم تو اتاق استراحت کنیم..
لیا: عاره بریم مردم
رفتیم تو اتاق یکم استراحت کردیم....
ک دیدم اعضا وارد شدن...
جین: پوفففففف خستم ایییییی پشتم
ات: عا سلام
همه :سلام.....
جیمین: واو چ دختر خشگلی
ات: عا خجالت...
اتاق استراحت ۵ تا تخت داشت همه رفتن رو تخت و بقیه ام کنارشون کوک هم رفت بیرون منم تو گوشی بودم...
ات: ایییی پشتم رفتم رو تخت خالی...
بقیه ام خواب بودن چون فردا قرار بود با هم ران بگیریم.....
ویو کوک
رفتم تو اتاق واقعا خسته بودم ک دیدم یکی رو تخته چون پتو رو سرش بود ندیدم کنارش دراز کشیدم...
فک کردم تهیونگ عه چون اونم پتو رو میکشه رو سرش بعضی وقتا...
برگشتم پتو رو کشیدم پایین ک دیدم
ات عه ...
کوک: ...
چقدر خشگل بود من دقت نکرده بودم لباش آدم رو تحریک میکرد بدنش..
همینطوری نگاش میکردم ک نمیدونم چطوری خوابم برد.....
*صبح*
ات: بیدار شدم دستای یکی رو دور کمرم حس کردم دستاش تتو داشت دستای کوک بود دور ورمو نگاه کردم همه رفته بودن پایین....
سرش تو گردنم بود نفساش ب بدنم میخورد و باعث میشد بدنم مور مور بشه...
ولی ی احساس خوب داشت
ک حس کرم بیدار شد
زود چشامو بستم.......
کوک: بیدار شدم دیدم ات رو بغل کردم و سرم تو گردنشه چه حسه خوبی داشت دلم نمیخواست اصن بیدار شم ی نفس محکم کشیدم.....
کمر باریکش خیلی خوب تو دستام جا شده بود...
سرمو کشیدم بیرون...
ک رو تخت دراز شد روش هیمه زدم و نگاش کردم.....
ی چند دقیقه این طوری بودم...
ات: ایییی دیگه داره خوابم میگیرعه چرا بلند نمیشه اصن چرا رو منه.....
ک لبامو بوسید...
تو شک بودم این همون کوک بود...
کوک: دیگه نمیتونستم تحمل کنم و لباشو بوسیدم...(احححح کوک 😂😂)
ی طعم خاس داشت لبامو برداشتم...
از روش بلند شدم و ی لباس پوشیدم و رفتم بیرون ...(منحرفا تو حموم عوض کرد😐 )
ات: چند دقیقه گذشت تا میتونستم جیغ زدم
ات: اههههههههههههه چرا این کارو کرد هااااااااا دارم دیوونه میشممممممم....
ی لباس پوشید
و رفتم پایین....
ادامه دارد.....
۶۵.۱k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.