ماه زیبای من♥︎
ماه زیبای من♥︎
𝚖𝚢 𝚋𝚎𝚊𝚞𝚝𝚒𝚏𝚞𝚕 𝚖𝚘𝚘𝚗⟭⟬
⊱𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟽⊰
ات:کوفت...
کوک: عه بس کنین دیگه..
جیمین: نمیخام لو برن....
ک دمپایی مو برداشتم پرت کردم طرفش
جیمین: باشه باشه
ات: گرسنمهههههههه
هانول: خدا یا ب من صبر بده
لیا: موافقم
ات: گگگگگگ بجا این حرفا یه چی بدین کوفت کنم....
تهیونگ: خب راس میگه مردیم از گرسنگی..
جین: آماده شد...
همه رفتیم نشستیم....
ات: هوم چ بوی خوبی ....
جین:مثلا اینجا ی سر آشپز هست ها...
ات: اوووو بله...
شروع کردیم ب خوردن....
جین: من کاری ب شست و پاک کردن ندارم...
همه: عهههه باشه
ات:منم کاری ندارم🗿🗿
هانول: تو همیشه برا پاک کردن در میری
ات: عا هوا چقدر خوبه ....
لیا: باشه بابا خدم تمیز میکنم
همه: افرین
ات: ب افتخارش👏👏
لیا: ممنونم ممنونم....
ات: کی میخاد فیلم ببینیم...
هانول: اهههه چقدر زود شب شد
ات: عرررررر ارعه...
شوگا: چرا داری خش حالی میکنی 😈
ات:هیچی ب خدا شب قشنگه
کوک: انقد ک منحرفین اینم ازتون میترسه...
ات: منو ترس؟...
هانول: راس میگع
ات: هیممم
ات:خب چه نوع فیلمی بزارم....
هانول: خب معلومه
ات: عاشقانه باشههههه
لیا: ارعه
جیمین: حالا نمیشه صحنه ام داشته باشه🗿🗿
شوگا: اره راس میگه
تهیونگ: بزارین خودم بزارم
نامجون:باشه
فیلم شروع شد...
تهیونگ: طولانی عه ها
همه: اوم خوبه...
ساعت ۱۲ شب بود....
در حالی که پاپ کورن میخوردم نگاه میکردم...
جیمین: نمیخام ب منم بدی
ات: میدم ولی با موچی عوضش میکنم
جیمین: پوفففف باشه بیا
ات:😊😊
هانول و لیا: اییی ما میریم بخوابیم...
نامجونم که رفت...
جیمینم خوابش میومد دیگه ساعت یک بود...
کوک: عا داره صحنه دار میشه...
تهیونگ: اره
تهیونگ: عا کوک ات خوابش برده
کوک: اره
تهیونگ: ببرش اتاق
کوک: باشه... خودمم خوابم میاد
کوک ات رو براید استایل بغل میکنه
کوک: واقعا سبکه....
از پله ها بالا میره و میزارتش رو تخت ..
کوک: واقعا ک خشگله
کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم.....
چشام گرم شد خوابم برد...
ادامه دارد....
𝚖𝚢 𝚋𝚎𝚊𝚞𝚝𝚒𝚏𝚞𝚕 𝚖𝚘𝚘𝚗⟭⟬
⊱𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟽⊰
ات:کوفت...
کوک: عه بس کنین دیگه..
جیمین: نمیخام لو برن....
ک دمپایی مو برداشتم پرت کردم طرفش
جیمین: باشه باشه
ات: گرسنمهههههههه
هانول: خدا یا ب من صبر بده
لیا: موافقم
ات: گگگگگگ بجا این حرفا یه چی بدین کوفت کنم....
تهیونگ: خب راس میگه مردیم از گرسنگی..
جین: آماده شد...
همه رفتیم نشستیم....
ات: هوم چ بوی خوبی ....
جین:مثلا اینجا ی سر آشپز هست ها...
ات: اوووو بله...
شروع کردیم ب خوردن....
جین: من کاری ب شست و پاک کردن ندارم...
همه: عهههه باشه
ات:منم کاری ندارم🗿🗿
هانول: تو همیشه برا پاک کردن در میری
ات: عا هوا چقدر خوبه ....
لیا: باشه بابا خدم تمیز میکنم
همه: افرین
ات: ب افتخارش👏👏
لیا: ممنونم ممنونم....
ات: کی میخاد فیلم ببینیم...
هانول: اهههه چقدر زود شب شد
ات: عرررررر ارعه...
شوگا: چرا داری خش حالی میکنی 😈
ات:هیچی ب خدا شب قشنگه
کوک: انقد ک منحرفین اینم ازتون میترسه...
ات: منو ترس؟...
هانول: راس میگع
ات: هیممم
ات:خب چه نوع فیلمی بزارم....
هانول: خب معلومه
ات: عاشقانه باشههههه
لیا: ارعه
جیمین: حالا نمیشه صحنه ام داشته باشه🗿🗿
شوگا: اره راس میگه
تهیونگ: بزارین خودم بزارم
نامجون:باشه
فیلم شروع شد...
تهیونگ: طولانی عه ها
همه: اوم خوبه...
ساعت ۱۲ شب بود....
در حالی که پاپ کورن میخوردم نگاه میکردم...
جیمین: نمیخام ب منم بدی
ات: میدم ولی با موچی عوضش میکنم
جیمین: پوفففف باشه بیا
ات:😊😊
هانول و لیا: اییی ما میریم بخوابیم...
نامجونم که رفت...
جیمینم خوابش میومد دیگه ساعت یک بود...
کوک: عا داره صحنه دار میشه...
تهیونگ: اره
تهیونگ: عا کوک ات خوابش برده
کوک: اره
تهیونگ: ببرش اتاق
کوک: باشه... خودمم خوابم میاد
کوک ات رو براید استایل بغل میکنه
کوک: واقعا سبکه....
از پله ها بالا میره و میزارتش رو تخت ..
کوک: واقعا ک خشگله
کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم.....
چشام گرم شد خوابم برد...
ادامه دارد....
۱۳۴.۶k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.