رمان سفر برای عشق پارت ۱۲
رمان سفر برای عشق پارت ۱۲
ویو ا.ت
واقعا کنجکاو شده بودم که چرا همه اونجا دور یه قلب چیده شده با گل رز وایساده بودن که یه دفعه تهیونگ رفت داخل گل رز و منم باخودش برد داخل اون قلبه و یه دفعه زانو زد و گفت
تهیونگ : تا آخر عمرم این شش کلمه با من موندگاره ا.ت بامن ازدواج میکنی ؟ تا آخر عمرت با من میمونی ؟
ا.ت : با اینکه خیلی شکه شده بودم گفتم بله هر اتفاقی که افتاد باهات میمونم
ادمین
خلاصه که تهیونگ از ا.ت خواستگاری کرد و ا.ت هم با کلی ذوق قبول کرد همه از ذوق کلی خوشحال بودن که تهیونگ و ا.ت از خوشحالی هم دیگه رو بغل کردن و تا شب لب ساحل باهم صحبت کردن و کلی خوشحال بودن که به هم دیگه رسیدن
ا.ت تهیونگ برای عروسی من باید برم ایران خانوادمم بیارم مادربزرگم خالم داییم
تهیونگ : چطوره عروسیمون رو بریم ایران ؟
ا.ت : نه ددی !
تهیونگ : باشه چاگیا هر جور راحتی
ادامه دارد...................
لایک ۷
کامنت ۷
🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌
ویو ا.ت
واقعا کنجکاو شده بودم که چرا همه اونجا دور یه قلب چیده شده با گل رز وایساده بودن که یه دفعه تهیونگ رفت داخل گل رز و منم باخودش برد داخل اون قلبه و یه دفعه زانو زد و گفت
تهیونگ : تا آخر عمرم این شش کلمه با من موندگاره ا.ت بامن ازدواج میکنی ؟ تا آخر عمرت با من میمونی ؟
ا.ت : با اینکه خیلی شکه شده بودم گفتم بله هر اتفاقی که افتاد باهات میمونم
ادمین
خلاصه که تهیونگ از ا.ت خواستگاری کرد و ا.ت هم با کلی ذوق قبول کرد همه از ذوق کلی خوشحال بودن که تهیونگ و ا.ت از خوشحالی هم دیگه رو بغل کردن و تا شب لب ساحل باهم صحبت کردن و کلی خوشحال بودن که به هم دیگه رسیدن
ا.ت تهیونگ برای عروسی من باید برم ایران خانوادمم بیارم مادربزرگم خالم داییم
تهیونگ : چطوره عروسیمون رو بریم ایران ؟
ا.ت : نه ددی !
تهیونگ : باشه چاگیا هر جور راحتی
ادامه دارد...................
لایک ۷
کامنت ۷
🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌
۲.۷k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.