پارت 9 دددی سکسی من
رینا:من توی آشپزخونه قایم شده بودم ولی جیمین با حالت عصبی به یاروئه نگاه میکرد
=جیمینم.
+من جیمین تو نیستم
=چرا موچی من تو جیمین خودمی
کم مونده بود بالا بیارم.فک نمیکردم جوکیونگ همچین دختری باشه.جوکیونگ همکلاسیم بود و کارش اذیت کردن من.
+گفتم از خونه من برو بیررررووووننننن
=جیمین تو اول با من خوب بودی پس..
+خب دو تا دلیل داره.
یک:مثل اینکه یادت نمیاد چجوری به من خیانت کردی
دو:من عاشق یه دختر دیگه شدمممممم
جمله آخر رو با داد گفت.صب کن ببینم.جیمین چی گف؟عاشق یه دختر دیگ شده؟تو همین فکرا بودم ک یهو رکس جلوم سبز شد.نهههه الان نههههه.جلوی دهنم رو گرفتم تا جیغ نزنم ولی...
جیمین:
یهو از آشپزخونه صدای جیغ رینا اومد
-کممممکککککک اینو از من دورش کنینیننن
جوکیونگ با تعجب ب رینا نگاه میکرد.
=این...این...این کیه؟
+به تو ربطی نداره
رینا دوباره توهم زده بود چون پشت سر هم اسم ریانا رو صدا میکرد.
سریع پریدم توی آشپز خونه و بغلش کردم.
+آروم باش رینا من اینجام.
-ریانا...ریانا...ریانا...
یهو جوکیونگ اومد و با شدت رینا رو از بغل من کشید بیرونـو یه سیلی محکم زد زیر گوشش.
+چه غلطی داری میکنی جوکیونگ؟
=همممم قیافه ات چقدر آشناس....تو اون دختره ضعیف نیستی که همش از من کتک میخورد؟حالا اومدی جیمین منو بدزدی؟
رینا هنوز توی حالت توهم بود و اصلا هیچی از حرف های جوکیونگ نمیفهمید.
جوکیونگ اومد یکی دیگ بزنه زیر گوش رینا که مچش رو گرفتم و پیچوندم.
+از خونه من گمشو برو بیرون
=باشه جیمین شی ولی مطمئن باش مال خودم میشی
جوکیونگ ک رف یه لیوان آب برای رینا بردم.
+حالت خوبه؟
-میشه...میشه بریم پیش ریانا؟
+باشه میریم تو آروم باش.
رفتم توی اتاق ک لباس هام رو عوض کنم ک یهو یه صدایی اومد...
=جیمینم.
+من جیمین تو نیستم
=چرا موچی من تو جیمین خودمی
کم مونده بود بالا بیارم.فک نمیکردم جوکیونگ همچین دختری باشه.جوکیونگ همکلاسیم بود و کارش اذیت کردن من.
+گفتم از خونه من برو بیررررووووننننن
=جیمین تو اول با من خوب بودی پس..
+خب دو تا دلیل داره.
یک:مثل اینکه یادت نمیاد چجوری به من خیانت کردی
دو:من عاشق یه دختر دیگه شدمممممم
جمله آخر رو با داد گفت.صب کن ببینم.جیمین چی گف؟عاشق یه دختر دیگ شده؟تو همین فکرا بودم ک یهو رکس جلوم سبز شد.نهههه الان نههههه.جلوی دهنم رو گرفتم تا جیغ نزنم ولی...
جیمین:
یهو از آشپزخونه صدای جیغ رینا اومد
-کممممکککککک اینو از من دورش کنینیننن
جوکیونگ با تعجب ب رینا نگاه میکرد.
=این...این...این کیه؟
+به تو ربطی نداره
رینا دوباره توهم زده بود چون پشت سر هم اسم ریانا رو صدا میکرد.
سریع پریدم توی آشپز خونه و بغلش کردم.
+آروم باش رینا من اینجام.
-ریانا...ریانا...ریانا...
یهو جوکیونگ اومد و با شدت رینا رو از بغل من کشید بیرونـو یه سیلی محکم زد زیر گوشش.
+چه غلطی داری میکنی جوکیونگ؟
=همممم قیافه ات چقدر آشناس....تو اون دختره ضعیف نیستی که همش از من کتک میخورد؟حالا اومدی جیمین منو بدزدی؟
رینا هنوز توی حالت توهم بود و اصلا هیچی از حرف های جوکیونگ نمیفهمید.
جوکیونگ اومد یکی دیگ بزنه زیر گوش رینا که مچش رو گرفتم و پیچوندم.
+از خونه من گمشو برو بیرون
=باشه جیمین شی ولی مطمئن باش مال خودم میشی
جوکیونگ ک رف یه لیوان آب برای رینا بردم.
+حالت خوبه؟
-میشه...میشه بریم پیش ریانا؟
+باشه میریم تو آروم باش.
رفتم توی اتاق ک لباس هام رو عوض کنم ک یهو یه صدایی اومد...
۷۲.۵k
۰۷ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.