پارت 2 زندگی عجیب
پارت 2 زندگی عجیب
ات: از خوشحالی و نگرانی خشکم زده بود اون صدای تهیونگ بود تا اومدم برن پایین صدای در اومد یکی اومد تو من یواشکی از بالا نگاه کردم ولی کسی رو ندیدم یکی با صدای
اشنا به تهیونگ گفت ات کجاست؟
تهیونگ:تبقه ی بالا
ات: من سریع رفتم بالا تهیونگ و اون مرد و یونتان اومدن بالا من پتو روی سرم بود اومدن بالاسرم
تهیونگ ویو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیشب پری........ ودش تمام شد پس باید
حالش بهتر باشه دیگه باید بیدارش کنم
ات؛: پتو رو خیلی ارموم از روم ورداشت
ااااااااااا تهکوککککک زبونم گرفته بود نمی تونستم
نفس بکش قش کردم
وقتی بیدار شدم منو برده بودن
توی سالن تا بیدار شدم پریدم
توی بقل تهیونگ و گفتم
من چرا اینجام؟؟؟؟
تهیونگ: چی چرا نداره تو دوست دخترمی
چرا نباید اینجا باشید
ات: همون موقع با خودم گفتم من باید
زندگیه جدید شروع کنم
بعد ناهار
کوکی: میگم ات نمی خوای
زن داداشم بشی؟؟
تهیونگ همون موقع پرید وسط
تهیونگ: ببین جونکوک هنوز معلوم نیست
بیا دیکه بهسش و نکنیم
کوک: خب، باشه!
ات: میگم کوک تو هنوز تنهای
دوست دختر نداری
کوک: نه چرا
تهیونگ: 😳
ات: نه نه منظورم این نبود فقط میخواستم
بپرسم
بچه ها این پارت تمام چون سرم خیلی شلوغه
نمی تونم همه رو باهم بزارم اومیدوارم خوشتون بیاد
ات: از خوشحالی و نگرانی خشکم زده بود اون صدای تهیونگ بود تا اومدم برن پایین صدای در اومد یکی اومد تو من یواشکی از بالا نگاه کردم ولی کسی رو ندیدم یکی با صدای
اشنا به تهیونگ گفت ات کجاست؟
تهیونگ:تبقه ی بالا
ات: من سریع رفتم بالا تهیونگ و اون مرد و یونتان اومدن بالا من پتو روی سرم بود اومدن بالاسرم
تهیونگ ویو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیشب پری........ ودش تمام شد پس باید
حالش بهتر باشه دیگه باید بیدارش کنم
ات؛: پتو رو خیلی ارموم از روم ورداشت
ااااااااااا تهکوککککک زبونم گرفته بود نمی تونستم
نفس بکش قش کردم
وقتی بیدار شدم منو برده بودن
توی سالن تا بیدار شدم پریدم
توی بقل تهیونگ و گفتم
من چرا اینجام؟؟؟؟
تهیونگ: چی چرا نداره تو دوست دخترمی
چرا نباید اینجا باشید
ات: همون موقع با خودم گفتم من باید
زندگیه جدید شروع کنم
بعد ناهار
کوکی: میگم ات نمی خوای
زن داداشم بشی؟؟
تهیونگ همون موقع پرید وسط
تهیونگ: ببین جونکوک هنوز معلوم نیست
بیا دیکه بهسش و نکنیم
کوک: خب، باشه!
ات: میگم کوک تو هنوز تنهای
دوست دختر نداری
کوک: نه چرا
تهیونگ: 😳
ات: نه نه منظورم این نبود فقط میخواستم
بپرسم
بچه ها این پارت تمام چون سرم خیلی شلوغه
نمی تونم همه رو باهم بزارم اومیدوارم خوشتون بیاد
۳.۱k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.