💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
part 59🤍✨
(از زبان یونا)
رفتم تو اتاق دخترا همه اونجا بودن ...
یونا:سلامممم
مینجی:تو چرا قیافت ی جوریه
ی دستی ب صورتم کشیدم و گفتم
یونا:وا مگه چجوریم
مینجی:انگار.... هیچی هیچی
یونا:اوکی..... ها اینو میخواستم بهتون بگم ..... قراره بریم اون شهر بازیی ک برای اولین بار همه همو دیدیم البته اون موقع مانیا نبود
مینجی: واقعاااااا(ذوق🤩)
یونا:اوهوممممم
جیوو و مینجی:اخخخخ جوننننن ، هوراااا
مانیا:داستان شهربازی چیه دخترا
مینجی:بیا تا بت بگم
یونا:اوکی پس منم برم ی دوشی بگیرم بیام
حولمو برداشتم و رفتم سمت حموم و ی دوش 20مینی گرفتم و اومدم بیرون و لباسای بیرونمو پوشیدم (عکسشو میزارم )و موهامو خشک کردم و آرایش کیوت کردم و خودمو تو آینه نگاه کردم
واییییی چقد کیوت شدمم 😁
خلاصه رفتم پایین ک تهیونگو دیدم
ته:قشنگمممم(بغل) خب آماده این ک بریم ؟؟؟
یونا:(بغل) اره فک کنم امادن الان میرم بهشون سر میزنم .....من ک امادم😁
ته:قربونت برم من...... بدو برو ببین دخترا کجان ک دیرمون نشه
یونا:باشه پس من رفتم(بوس از لپ)
لپ تهیونگو بوسیدم بدو بدو رفتم داخل حیاط
دخترا آماده بودن و اونجا داشتن عکس میگرفتن
رفتم پیششون و خودمو کیوت کردم و گفتم
یونا:بدون من عکس میگرفتین🥺
مانیا:وای ن قشنگم خودتو اونجوری نکن میام میخورمتااا(منحرف نشین دوستان😂)
یونا:باشه حالا بیاین باهم عکس بگیریم ......
داشتیم عکس میگرفتیم ک پسرا یکی یکی اومدن
جین:واییییی کوک بیا این ساعت منو ببند بسته نمیشهههه
ته:نامجون من ی بار کتاب خریدما اونم تو برداشتی
کوک:جین این چرا انقد سفتهههه(ساعتو میگه)
نامی:تهیونگ انقد غر نزن میخونم میدم بهت
شوگا:گایز برای اولین بار خوابم نمیاددد😁
جیمین: خداروشکر آرزو ب دل نموندم
جیهوپ:منم دوست دختر میخوام خوب🥺
شوگا:بیا دوست پسر من شو (داره نارنگی میخوره بچه😂)
جیمین:اوووو گی داریمممم
جیهوپ و شوگا:خفه شو 😐
شوگا:داریم شوخی میکنیم
کوک:از الان گفته باشم باید بریم شیرموز بخوریم
ته:ای خدا باشه بیا بریم حالااا...
(خب خب اینم از این من نبودم چون نت نداشتم اینو داشته باشین تا بعد
بچه ها میدونم خیلی دیر ب دیر میزارم ببخشید واقعا نمیتونم زود ب زود پارت بزارم 🥺💔)
part 59🤍✨
(از زبان یونا)
رفتم تو اتاق دخترا همه اونجا بودن ...
یونا:سلامممم
مینجی:تو چرا قیافت ی جوریه
ی دستی ب صورتم کشیدم و گفتم
یونا:وا مگه چجوریم
مینجی:انگار.... هیچی هیچی
یونا:اوکی..... ها اینو میخواستم بهتون بگم ..... قراره بریم اون شهر بازیی ک برای اولین بار همه همو دیدیم البته اون موقع مانیا نبود
مینجی: واقعاااااا(ذوق🤩)
یونا:اوهوممممم
جیوو و مینجی:اخخخخ جوننننن ، هوراااا
مانیا:داستان شهربازی چیه دخترا
مینجی:بیا تا بت بگم
یونا:اوکی پس منم برم ی دوشی بگیرم بیام
حولمو برداشتم و رفتم سمت حموم و ی دوش 20مینی گرفتم و اومدم بیرون و لباسای بیرونمو پوشیدم (عکسشو میزارم )و موهامو خشک کردم و آرایش کیوت کردم و خودمو تو آینه نگاه کردم
واییییی چقد کیوت شدمم 😁
خلاصه رفتم پایین ک تهیونگو دیدم
ته:قشنگمممم(بغل) خب آماده این ک بریم ؟؟؟
یونا:(بغل) اره فک کنم امادن الان میرم بهشون سر میزنم .....من ک امادم😁
ته:قربونت برم من...... بدو برو ببین دخترا کجان ک دیرمون نشه
یونا:باشه پس من رفتم(بوس از لپ)
لپ تهیونگو بوسیدم بدو بدو رفتم داخل حیاط
دخترا آماده بودن و اونجا داشتن عکس میگرفتن
رفتم پیششون و خودمو کیوت کردم و گفتم
یونا:بدون من عکس میگرفتین🥺
مانیا:وای ن قشنگم خودتو اونجوری نکن میام میخورمتااا(منحرف نشین دوستان😂)
یونا:باشه حالا بیاین باهم عکس بگیریم ......
داشتیم عکس میگرفتیم ک پسرا یکی یکی اومدن
جین:واییییی کوک بیا این ساعت منو ببند بسته نمیشهههه
ته:نامجون من ی بار کتاب خریدما اونم تو برداشتی
کوک:جین این چرا انقد سفتهههه(ساعتو میگه)
نامی:تهیونگ انقد غر نزن میخونم میدم بهت
شوگا:گایز برای اولین بار خوابم نمیاددد😁
جیمین: خداروشکر آرزو ب دل نموندم
جیهوپ:منم دوست دختر میخوام خوب🥺
شوگا:بیا دوست پسر من شو (داره نارنگی میخوره بچه😂)
جیمین:اوووو گی داریمممم
جیهوپ و شوگا:خفه شو 😐
شوگا:داریم شوخی میکنیم
کوک:از الان گفته باشم باید بریم شیرموز بخوریم
ته:ای خدا باشه بیا بریم حالااا...
(خب خب اینم از این من نبودم چون نت نداشتم اینو داشته باشین تا بعد
بچه ها میدونم خیلی دیر ب دیر میزارم ببخشید واقعا نمیتونم زود ب زود پارت بزارم 🥺💔)
۵.۴k
۰۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.