وقتی جیمین رفت ترسیدم به خاطر اینکه ترسم و فراموش کنم رف

+وقتی جیمین رفت ترسیدم به خاطر اینکه ترسم و فراموش کنم رفتم یه فیلم گذاشتم تا ببینم وسط های فیلم بود خوابم‌گرفته بود ولی نمیخواستم بخوابم میخواستم تا جیمین میاد بیدار بمونم‌ولی نتونستم و چشام بسته شد و دیگه چیزی نفهمیدم
_رفتم ببینم کی اسناد و مدارک و برداشته که دیرم لیا ‌هههه از اول میدونستم یه کاسه ای زیر نیم کاسشه جیهوننننن
=بله قربان
_ لیا و پیدا میکنی و میاری عمارت تو زیرزمین میزاریش منم میرم عمارت
=چشم
_خوبه
۳۰ مین بعد
_رسیدم عمارت ا.ت و صدا کردم جواب نداد ا.تت عزیزم من اومدم کجا...
دیدم رو مبل خوابش برده ( لبخند ) تلویزیون رو خاموش کردم
برای استایل بغلش کردم و بردم گذاشتم رو تخت پتو رو روش گذاشتم و رفتم تو دفترم
تق تق
_بیا تو
=قربان خانم لیا تو زیرزمینه
_هوم الان میام
رفتم تو زیرزمین
@جیمین غلط کردم
_هه کی گفته اسم منو به زبوک کثیفت بیاری هااا اسناد و مدارک کو
.بخشید تو اون کیفم‌که دست بادیگارده
_ههه تو که دل و جرئت نداری بی خود میکنی اسناد و مدارک رو می دوزدی
@ببخشید
_اسناد و برداشتم
جیهون هر کاری دوست داشتی با لیا بکنین هر کاری
.چی نه لطفا
_خفه شو ( داد )
همینجوری که داشتم‌می رفتم‌ تو اتاق داشتم فکر میکردم با ا.ت ازدواج کنم دیگه داریم پیر میشیم 😐
رفتم تو اتاق دیدم ا.ت هنوز خوابه
رفتم‌تا بیدارش کنم بریم خرید
_ا.ت قشنگم ا.ت
+هوم بله اومدی
_اره. بلند شو بریم خرید
+ام چه خریدی ؟
_خرید عروسی دیگه
+چییی ولی اخه
_ا.ت تو موافقی
+اره خب ولی زود نیست
_خیر
+اوک
دیدگاه ها (۲)

+رفتیم پاساژ تو یکی از اون مغازه ها لباس عروسی بود جیمینننن_...

+رفتیم تو ماشین توی راه بودیم که بریم شهربازی جیمین _جونم +م...

_داشتم‌موهاشو میشستم که خوابش برد ای خداا کیوت خوردنی خیلی ا...

=قربان بفرمایید امادش_اومدم میخواستم‌ا.ت و بزارم صندلی عقب ...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط