+رفتیم تو ماشین توی راه بودیم که بریم شهربازی
+رفتیم تو ماشین توی راه بودیم که بریم شهربازی
جیمین
_جونم
+میشه بریم شهر بازی
_عزیزم متاسفم نمیشه
+تروخدا
_نه
+ددی
_عهه گفتم نه دیگه
+اخه چرا
_ماشین و زدم کنار و بهش نگاه کردم
+غلط کردم تو رو خدا نزنم اصا بریم خونه یا هرجایی که تو دوست داری
_بیب کی کفته میخوام بزنمت میخوام باهات حرفدبزنم قربونت برم من
+ببخشید بگو
_ببین قشنگم من الان دشمنام زیاد شدن اگه پیدات کنن میدوزنت بزار وقتی عروسی کردیم هر جایی که ددوست داشتی بریم باشه زندگیم؟؟
+باشه
_افرین
+فکر کنم یه ۳۰ دقیقه ای تا عمارت راه بود پس سرم و گذاشتم رو پنجره و به فکر رفتم که چشام بسته شد و چیزی نفهمیدم
۳۰ دقیقه بعد
_ا.ت رسیدیم پیاده شو سرو برگردوندم دیرم خوابش برده حتما خسته شده
در سمتش و باز کردم چون سرش رو پنجره بود نزدیک بود بیفته که گرفتنش و برای استایل بلندش کردم و به بادیگار ها گفتم خرید ها روبزارن دفترم
ا.ت و لباس هاشو عوض کردم و راحت گذاشتم بخوابه
منم رفتم لباسامو عوض کردم و اونورش خوابیدم و کشیدمش بغلم و به خواب فرو رفتم
جیمین
_جونم
+میشه بریم شهر بازی
_عزیزم متاسفم نمیشه
+تروخدا
_نه
+ددی
_عهه گفتم نه دیگه
+اخه چرا
_ماشین و زدم کنار و بهش نگاه کردم
+غلط کردم تو رو خدا نزنم اصا بریم خونه یا هرجایی که تو دوست داری
_بیب کی کفته میخوام بزنمت میخوام باهات حرفدبزنم قربونت برم من
+ببخشید بگو
_ببین قشنگم من الان دشمنام زیاد شدن اگه پیدات کنن میدوزنت بزار وقتی عروسی کردیم هر جایی که ددوست داشتی بریم باشه زندگیم؟؟
+باشه
_افرین
+فکر کنم یه ۳۰ دقیقه ای تا عمارت راه بود پس سرم و گذاشتم رو پنجره و به فکر رفتم که چشام بسته شد و چیزی نفهمیدم
۳۰ دقیقه بعد
_ا.ت رسیدیم پیاده شو سرو برگردوندم دیرم خوابش برده حتما خسته شده
در سمتش و باز کردم چون سرش رو پنجره بود نزدیک بود بیفته که گرفتنش و برای استایل بلندش کردم و به بادیگار ها گفتم خرید ها روبزارن دفترم
ا.ت و لباس هاشو عوض کردم و راحت گذاشتم بخوابه
منم رفتم لباسامو عوض کردم و اونورش خوابیدم و کشیدمش بغلم و به خواب فرو رفتم
۲۶.۶k
۱۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.