دیوانه وار

دیوانه وار
بی‌ هیچ تسلایی می‌‌گریختم
و باز آرزو داشتم، دوستم داشته باشد
عشق بود یا جنون؟
او بود یا سایه‌ای محو از رویایی دور؟
من بودم یا روحی مبتلا
آلوده به دردِ عشق
آلوده به دلی‌ تنگ؟


#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
دیدگاه ها (۴)

نگاهم کنبگذار ریشه بدوانم در ادراکِ نگاهتکه نگاهت،"قاصد این ...

تو نمیدانی که ارتفاعِ پاشنه هایت،همبستگیِ مستقیم دارد با حس ...

به خرجم نمی‌روداین همه نوسان بین بود و نبودنتاینبار بیا و به...

:: با حسِ یک #زن بخوان،وقتی نفسِ بودنش گناه است ::.شبیه شیطا...

yek tarafe part : 6

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط