فیک دارک کینگ
فیک دارک کینگ
-۱۴- سوزومه: ببین تاکارا از من که چیزی نگفت؟
تاکارا: چرا اتفاقا کلی حرف زد
سوزومه: چ...چی گفت...
تاکارا: ولش کن نه سان. فقط گفت شبیه اونی.
اگه بهش کامل میگفتم قطعا دیوونه میشد.
درسته که مافیای خشنیه و گاهی اوقات شده مردم رو تا حد مرگ بزنه؛
ولی اون دل مهربونی داره برای کسایی که دوستشون داره یا دوستشون داشته
پس ترجیح میدم نگم...
تاکارا: نه سان من میرم تو اتاق بخوابم
سوزومه: باشه. شب بخیر
اینو گفت و اونم رفت...
رفتم توی اتاق و دراز کشیدم.
گوشیمو در اوردم که دیدم اما پیام داده.
پیام رو باز کردم و خوندم...
″سلام تاکارا سان؛ خوبی؟
وقتی مایکی اومد خونه خیلی سرحال تر از روز های عادیش بود
نمیدونم خوشت میاد یا نه ولی به عنوان خواهرش حدس میزنم ازت خوشش اومده″
به به، عجب کشف جدیدی!
چقد نمیدونستم!
*وقتی داری فشار میخوری😂*
منم جوابش رو دادم. نباید بهش بی احترامی کنم...
″سلام اما چان. خوبم مرسی.
من که احساس نمی کنم ازم خوشش اومده باشه. همه ی مدت بی روح بود″
اگه همش اینطوری جواب بدم احتمالا اما به مایکی بگه که دست از سرم برداره...
-۱۴- سوزومه: ببین تاکارا از من که چیزی نگفت؟
تاکارا: چرا اتفاقا کلی حرف زد
سوزومه: چ...چی گفت...
تاکارا: ولش کن نه سان. فقط گفت شبیه اونی.
اگه بهش کامل میگفتم قطعا دیوونه میشد.
درسته که مافیای خشنیه و گاهی اوقات شده مردم رو تا حد مرگ بزنه؛
ولی اون دل مهربونی داره برای کسایی که دوستشون داره یا دوستشون داشته
پس ترجیح میدم نگم...
تاکارا: نه سان من میرم تو اتاق بخوابم
سوزومه: باشه. شب بخیر
اینو گفت و اونم رفت...
رفتم توی اتاق و دراز کشیدم.
گوشیمو در اوردم که دیدم اما پیام داده.
پیام رو باز کردم و خوندم...
″سلام تاکارا سان؛ خوبی؟
وقتی مایکی اومد خونه خیلی سرحال تر از روز های عادیش بود
نمیدونم خوشت میاد یا نه ولی به عنوان خواهرش حدس میزنم ازت خوشش اومده″
به به، عجب کشف جدیدی!
چقد نمیدونستم!
*وقتی داری فشار میخوری😂*
منم جوابش رو دادم. نباید بهش بی احترامی کنم...
″سلام اما چان. خوبم مرسی.
من که احساس نمی کنم ازم خوشش اومده باشه. همه ی مدت بی روح بود″
اگه همش اینطوری جواب بدم احتمالا اما به مایکی بگه که دست از سرم برداره...
۱۳.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.