پارت ۳۸ رمان (فیک) (بد بوی من // My bad boy)
.....
#my_bad_boy #BTS #V #حمایت #رمان #رمان_بی_تی_اس #سناریو #بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس #فیکشن #فیک #فیک_تهیونگ #رمان_تهیونگ #بد_بوی_من #تهیونگ #کیم_تهیونگ #جونگکوک #جئون_جونگکوک #نامجون #کیم_نامجون #جیمین #پارک_جیمین #سوکجین #جین #کیم_سوکجین #مین_یونگی #یونگی #شوگا #ته #تک_پارتی #چند_پارتی #رمان #رمان_بی_تی_اس #حمایت #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #لایک #لایکی #آرمی
#لطفا_گزارش_نکنید
....
+(با صحنه ای که دیدم خشکم زد و افتادم روی زمین که کوک اومد سمتم)
×چیشده ا.ت اون کی....
+اون.....اون...تهیونگهههه (داد و گریه)😭
×چ....چی؟.....تهیونگ!(خم شدم و اون پسر رو به سمت کمر خابوندمش که دیدم..اره اون تهیونگه که غش کرده....اما چرا؟)
+ههههه! ابروش خونیه و زخم شده وای کوک زودباش زنگ بزن به آمبولانس!🫣
×ب...باشه(زنگ زدم....و گفتن که چند دقیقه دیگه میان)
(چند ساعت بعد تو بیمارستان)
+(تهیونگ رو دکتر معاینه کرد و گفت که چیزی نیست و فقط فشار عصبی بهش دست داده.....منم الان کنارش نشستم و منتظرم که به هوش بیاد و کوک هم رفت که داروها رو بگیره و بیاد....نزاشتیم کسی متوجه بشه فقط من و کوک و افراد تو مدرسه از این خبر دارن که بهشون گفتیم به کسی ننگ و...)
+(داشتم به صورت بی نقصش که با وجود زخم ابروش و یه زخم کنار خط فکش هنوز هم زیبا بود نگاه میکردم..که دیدم دستاش و چند جای صورتش خاکی و کثیف شده به خاطر اینکه افتاده بود روی زمین...)
+(رفتم دستمال مرطوب برداشتم و شروع کردم به تمیز کردن دستاش...)
+هوففف تهیونگ!..تو میخوای منو دیوونه کنی؟...اَه واقعا که خیلی خنگی...اخه تو که میبینی حالت بده چرا مثل بچه آدم نمیگی...هعی..از دست تو.....ته ته ی بد 😑😂😂.....آخ دلمممم🤣🤣🤣....اصلا کجاش خنده داره🤣...چع (چیزی نیست خود درگیریه..😐)
(تمیز کردن دست و صورتش تموم شد و نشستم...گفتم یکم باهاش حرف بزنم..)
+اخه تو عقلت کجا رفته بود ها؟ چرا انقدر خودتو اذیت میکنی؟...دیدی آخرش هم اینطوری غش میکنی و راهی بیمارستان میشی و الان منم بیام با تو که خوابی حرف بزنم....چع.......حتما چغدر سر درد داشتی...
+پسره ی دیوونه.......ببین ابروت شکسته...لپت هم زخم شده...درد داره؟...ببخشید..اگه اونجا بودم..شاید اصلا غش هم نمیکردی... (در حین حرف زدن سرشو ناز میکردم)
_نمیخواد فکر من باشی...خودم مواظب خودم هستم نمیخواد دل بسوزونی.....برای من
+اتفاقا اصلا هم....هههههه!....ت...تو.. (سرمو که داشتم به زمین نگاه میکردم چرخوند رو به صورت تهیونگ)
_آره من
+تو....کی بیدار ش...شدی
_چته چرا لکنت گرفتی....نکنه فکر کردی من روح ته ته ی بد هستم؟!
+...(با بهت نگاهش میکردم که تازه فهمیدم چیمیگه...از خنده داشتم میپوکیدم😂)
+پوفففففف 😂😂😂😂😂
_ هه هه هه 😐😑
+آخ آخ دلممممممم😂😂😂😂 ته ته کوچولوووو (لپشو حین خنده کشیدم)
_...چع....آی نکننننن..
۱۴۵ شیم؟
#my_bad_boy #BTS #V #حمایت #رمان #رمان_بی_تی_اس #سناریو #بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس #فیکشن #فیک #فیک_تهیونگ #رمان_تهیونگ #بد_بوی_من #تهیونگ #کیم_تهیونگ #جونگکوک #جئون_جونگکوک #نامجون #کیم_نامجون #جیمین #پارک_جیمین #سوکجین #جین #کیم_سوکجین #مین_یونگی #یونگی #شوگا #ته #تک_پارتی #چند_پارتی #رمان #رمان_بی_تی_اس #حمایت #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #لایک #لایکی #آرمی
#لطفا_گزارش_نکنید
....
+(با صحنه ای که دیدم خشکم زد و افتادم روی زمین که کوک اومد سمتم)
×چیشده ا.ت اون کی....
+اون.....اون...تهیونگهههه (داد و گریه)😭
×چ....چی؟.....تهیونگ!(خم شدم و اون پسر رو به سمت کمر خابوندمش که دیدم..اره اون تهیونگه که غش کرده....اما چرا؟)
+ههههه! ابروش خونیه و زخم شده وای کوک زودباش زنگ بزن به آمبولانس!🫣
×ب...باشه(زنگ زدم....و گفتن که چند دقیقه دیگه میان)
(چند ساعت بعد تو بیمارستان)
+(تهیونگ رو دکتر معاینه کرد و گفت که چیزی نیست و فقط فشار عصبی بهش دست داده.....منم الان کنارش نشستم و منتظرم که به هوش بیاد و کوک هم رفت که داروها رو بگیره و بیاد....نزاشتیم کسی متوجه بشه فقط من و کوک و افراد تو مدرسه از این خبر دارن که بهشون گفتیم به کسی ننگ و...)
+(داشتم به صورت بی نقصش که با وجود زخم ابروش و یه زخم کنار خط فکش هنوز هم زیبا بود نگاه میکردم..که دیدم دستاش و چند جای صورتش خاکی و کثیف شده به خاطر اینکه افتاده بود روی زمین...)
+(رفتم دستمال مرطوب برداشتم و شروع کردم به تمیز کردن دستاش...)
+هوففف تهیونگ!..تو میخوای منو دیوونه کنی؟...اَه واقعا که خیلی خنگی...اخه تو که میبینی حالت بده چرا مثل بچه آدم نمیگی...هعی..از دست تو.....ته ته ی بد 😑😂😂.....آخ دلمممم🤣🤣🤣....اصلا کجاش خنده داره🤣...چع (چیزی نیست خود درگیریه..😐)
(تمیز کردن دست و صورتش تموم شد و نشستم...گفتم یکم باهاش حرف بزنم..)
+اخه تو عقلت کجا رفته بود ها؟ چرا انقدر خودتو اذیت میکنی؟...دیدی آخرش هم اینطوری غش میکنی و راهی بیمارستان میشی و الان منم بیام با تو که خوابی حرف بزنم....چع.......حتما چغدر سر درد داشتی...
+پسره ی دیوونه.......ببین ابروت شکسته...لپت هم زخم شده...درد داره؟...ببخشید..اگه اونجا بودم..شاید اصلا غش هم نمیکردی... (در حین حرف زدن سرشو ناز میکردم)
_نمیخواد فکر من باشی...خودم مواظب خودم هستم نمیخواد دل بسوزونی.....برای من
+اتفاقا اصلا هم....هههههه!....ت...تو.. (سرمو که داشتم به زمین نگاه میکردم چرخوند رو به صورت تهیونگ)
_آره من
+تو....کی بیدار ش...شدی
_چته چرا لکنت گرفتی....نکنه فکر کردی من روح ته ته ی بد هستم؟!
+...(با بهت نگاهش میکردم که تازه فهمیدم چیمیگه...از خنده داشتم میپوکیدم😂)
+پوفففففف 😂😂😂😂😂
_ هه هه هه 😐😑
+آخ آخ دلممممممم😂😂😂😂 ته ته کوچولوووو (لپشو حین خنده کشیدم)
_...چع....آی نکننننن..
۱۴۵ شیم؟
۱۳.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.