پارت ۳۷ رمان (فیک) (بد بوی من // My bad boy)
.....
#my_bad_boy #BTS #V #حمایت #رمان #رمان_بی_تی_اس #سناریو #بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس #فیکشن #فیک #فیک_تهیونگ #رمان_تهیونگ #بد_بوی_من #تهیونگ #کیم_تهیونگ #جونگکوک #جئون_جونگکوک #نامجون #کیم_نامجون #جیمین #پارک_جیمین #سوکجین #جین #کیم_سوکجین #مین_یونگی #یونگی #شوگا #ته #تک_پارتی #چند_پارتی #رمان #رمان_بی_تی_اس #حمایت #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #لایک #لایکی #آرمی
#لطفا_گزارش_نکنید
میونگ: یااا ا.ت تهیونگ بس نبود حالا با کوک هم لاس میزنی؟..چع چغدر تو هَوَلی!
+چ.....چی گفتی؟.....دختره ی بیشعور لاس کجا بود فعلا که تو همش با یکی هستی بعد به من میگی هول؟..سِکیاااااا (این کلمه رو یه کیدرامر خوب میفهمه😂) (حرفامو با داد گفتمو همزمان موهاشو میکشیدم)
میونگ: یااا ولم کنننننننن جونگ کوک اوپااا نجاتم بدهههه......جیمیننننننننننننننن اوپاااااا (داد)
+مثل اینکه باید دوباره راهی بیمارستان بشی یا نه اصلا بزار راحتت کنم...بری تو کما!..هوم؟
میونگ: ولم کن موهام کنده شددددددد
×ا.ت......و...ولش کن (یکم آروم و دودل)
+نمیخوام....این عوضی باید ادب شه... (که یهو جیمین اومد)
جیمین: ا.تتتتتتتت خواهرمو ولش کن وگرنه..
×وگرنه چی ها؟...یعنی تو نمیدونی چغدر خواهرت عوضیه؟
جیمین: هع چه کسی اینو میگه...به تو هیچ ربطی نداره خواهر من چیکار میکنه تو برو اخه به تو چه....ببین کوک نمیخوام میونمونو بهم بزنم پس تو دخالت نکن....حتی تهیونگ که پسر خالشه مهلش نداد بعد اونوقت تو کیش هستی که دخالت میکنی؟...من حداقل میونگ خواهرمه..
×تهیونگ اگه براش مهم بود الان اون به جای من اینجا بود و ازش دفاع میکرد...اون همینجوریشم به ا.ت آسیب زده....به منم هیچ ربطی نداره که اون خواهرته یا نه چون اصلا مهم نیست
+(وقتی کوک در مورد ته اینو گفت نمیدونم چرا انقدر ناراحت شدم که نیومد ازم دفاع کنه...واقعا که....تو فکر فرو رفتم که دستام شل شد و میونگ رو ول کردم)
میونگ: جونگ کوک اوپاااا چطور دلت میاد اینو بگی🥺(اشک تمساح)
×هوفففف جیمین خواهرتو جمع کن و بهش بگو پاش رو از گلیمش درازتر نکنه....بیا بریم ا.ت
+هوم..بریم.. (آروم)...(یجورایی هم از دفاع کوک از خودم خوشحال شدم و یجورایی بخاطر تهیونگ ناراحت)
(تو راه)
×ببینم...چیزی شده؟
+عام....نه..فقط کمی متعجبم که کمکم کردی...خب...همیشه خودم باید راه حل برای خودم پیدا میکردم....ولی...چغدر خوبه که یکی ازت محافظت کنه😂.....ممنون
×او.....هوم..خاهش...هر وقت کمک خواستی رو من حساب کن..
+باشه😁
×خب...رسیدیم..
+اره
×من...وایسا ببینم اونجا ته راه رو انگار یه چیزیه..نه؟
+چی؟....اره....انگار آدمه!...بدو بریم ببینیم کیه! (دویدیم و رفتیم سمت اون آدم که دیدیم یه پسره اما روی شکم افتاده بود موهاش هم روی صورتش بود........خم شدم و موهاش رو زدم کنار که ببینم کیه...با صحنه ای که دیدم..خشکم زد..
#my_bad_boy #BTS #V #حمایت #رمان #رمان_بی_تی_اس #سناریو #بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس #فیکشن #فیک #فیک_تهیونگ #رمان_تهیونگ #بد_بوی_من #تهیونگ #کیم_تهیونگ #جونگکوک #جئون_جونگکوک #نامجون #کیم_نامجون #جیمین #پارک_جیمین #سوکجین #جین #کیم_سوکجین #مین_یونگی #یونگی #شوگا #ته #تک_پارتی #چند_پارتی #رمان #رمان_بی_تی_اس #حمایت #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #لایک #لایکی #آرمی
#لطفا_گزارش_نکنید
میونگ: یااا ا.ت تهیونگ بس نبود حالا با کوک هم لاس میزنی؟..چع چغدر تو هَوَلی!
+چ.....چی گفتی؟.....دختره ی بیشعور لاس کجا بود فعلا که تو همش با یکی هستی بعد به من میگی هول؟..سِکیاااااا (این کلمه رو یه کیدرامر خوب میفهمه😂) (حرفامو با داد گفتمو همزمان موهاشو میکشیدم)
میونگ: یااا ولم کنننننننن جونگ کوک اوپااا نجاتم بدهههه......جیمیننننننننننننننن اوپاااااا (داد)
+مثل اینکه باید دوباره راهی بیمارستان بشی یا نه اصلا بزار راحتت کنم...بری تو کما!..هوم؟
میونگ: ولم کن موهام کنده شددددددد
×ا.ت......و...ولش کن (یکم آروم و دودل)
+نمیخوام....این عوضی باید ادب شه... (که یهو جیمین اومد)
جیمین: ا.تتتتتتتت خواهرمو ولش کن وگرنه..
×وگرنه چی ها؟...یعنی تو نمیدونی چغدر خواهرت عوضیه؟
جیمین: هع چه کسی اینو میگه...به تو هیچ ربطی نداره خواهر من چیکار میکنه تو برو اخه به تو چه....ببین کوک نمیخوام میونمونو بهم بزنم پس تو دخالت نکن....حتی تهیونگ که پسر خالشه مهلش نداد بعد اونوقت تو کیش هستی که دخالت میکنی؟...من حداقل میونگ خواهرمه..
×تهیونگ اگه براش مهم بود الان اون به جای من اینجا بود و ازش دفاع میکرد...اون همینجوریشم به ا.ت آسیب زده....به منم هیچ ربطی نداره که اون خواهرته یا نه چون اصلا مهم نیست
+(وقتی کوک در مورد ته اینو گفت نمیدونم چرا انقدر ناراحت شدم که نیومد ازم دفاع کنه...واقعا که....تو فکر فرو رفتم که دستام شل شد و میونگ رو ول کردم)
میونگ: جونگ کوک اوپاااا چطور دلت میاد اینو بگی🥺(اشک تمساح)
×هوفففف جیمین خواهرتو جمع کن و بهش بگو پاش رو از گلیمش درازتر نکنه....بیا بریم ا.ت
+هوم..بریم.. (آروم)...(یجورایی هم از دفاع کوک از خودم خوشحال شدم و یجورایی بخاطر تهیونگ ناراحت)
(تو راه)
×ببینم...چیزی شده؟
+عام....نه..فقط کمی متعجبم که کمکم کردی...خب...همیشه خودم باید راه حل برای خودم پیدا میکردم....ولی...چغدر خوبه که یکی ازت محافظت کنه😂.....ممنون
×او.....هوم..خاهش...هر وقت کمک خواستی رو من حساب کن..
+باشه😁
×خب...رسیدیم..
+اره
×من...وایسا ببینم اونجا ته راه رو انگار یه چیزیه..نه؟
+چی؟....اره....انگار آدمه!...بدو بریم ببینیم کیه! (دویدیم و رفتیم سمت اون آدم که دیدیم یه پسره اما روی شکم افتاده بود موهاش هم روی صورتش بود........خم شدم و موهاش رو زدم کنار که ببینم کیه...با صحنه ای که دیدم..خشکم زد..
۱۸.۴k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.