پارت ۸ 🐱✨
پارت ۸ 🐱✨
(( لبخند شیطانی ))
سریع هدفون رو ورداشتم و.....
(( ۱۰ دقیقه بعد 🤰 ))
با رضایت کامل به شاهکاری که درست کرده بودم نگاه کردم !
(( نایس
اصلا شما نمیدونید این مایکی چقدر خوابش سنگین بود ! من این بچه رو آرایش کردم رژ زدم ریمل زدم سایه زدم با رژ براش سیبیل گربه ای کشیدم و در آخر هدفون رو گذاشتم رو سرش و آهنگ ملایم پخش کردم
(( خیله خب کار من تموم شد
.دویدم سمت در خروج از کلاس یه قدم گذاشتم برم بیرون یهو عذاب وجدان گرفتم 🗿 خدایا برم نرم ؟ 😐 رفتم بیرون از کلاس یهو حس بد اومد سراقم ( آره همون حسی که وقتی بچه بودید مامانتون ازتون دور میشد میگرفتید😐 )) و مثل خر دویدم تا برسم توی کلاس
(( از زبان راوی ✨))
لونا سریع رسید دم در کلاس
و به تند ترین حالت ممکن وارد کلاس شد
البته که با دیدن مایکی که آروم خوابیده خیالش راحت تر شد
الان لونا مجبور بود مایکی رو تا خونش کول کنه ؟؟
(( ۳۰ دقیقه بعد از نظر لونا ))
با دستمال مرطوب روی گونه های مایکی میکشیدم تا سیبیل گربه ای رو پاک کنم
(( یوهو بلاخره پاک شد
از پنجره زدم بیرون
(( بله اگه فکر میکنید من از مدرسه تا خونه ی مایکی اینا کولش کردم ! درست فکر میکنی و همین طور اگه فکر میکنی از آیومی پرسیدم تا بفهمم خونش کجاست گفت نمد از همههه پرسیدم تا آدرسش رو پیدا کنم بازم درست فکر میکنی و اگه فکر میکنی چون نمیخواستم اما رو ببینم از پنجره ی اتاق مایکی زدم تو بازم درست فکر موکونی ✨🗿
خیله خب
رفتم خونه لباسم رو عوض کردم و دوش آب سرد گرفتم اومدم بیرون لباسم رو عوض کردم و چون خسته بودم خوابیدم تکلیف هم فقط جزوه بود که هم برای خودم هم برای مایکی نوشتم
با فکر کردن به قیافه ی کیوتش مژینبدنژهیه
خدا چرا انقدر کیوتهه
(( خودت رو کنترل کن لونا این کیوتی که تو میگی قراره نصف کسایی که دوستشون داری رو نابود کنه
(( توی پارت بعد موخام سوپرایز بدوم🌙 ))
(( لبخند شیطانی ))
سریع هدفون رو ورداشتم و.....
(( ۱۰ دقیقه بعد 🤰 ))
با رضایت کامل به شاهکاری که درست کرده بودم نگاه کردم !
(( نایس
اصلا شما نمیدونید این مایکی چقدر خوابش سنگین بود ! من این بچه رو آرایش کردم رژ زدم ریمل زدم سایه زدم با رژ براش سیبیل گربه ای کشیدم و در آخر هدفون رو گذاشتم رو سرش و آهنگ ملایم پخش کردم
(( خیله خب کار من تموم شد
.دویدم سمت در خروج از کلاس یه قدم گذاشتم برم بیرون یهو عذاب وجدان گرفتم 🗿 خدایا برم نرم ؟ 😐 رفتم بیرون از کلاس یهو حس بد اومد سراقم ( آره همون حسی که وقتی بچه بودید مامانتون ازتون دور میشد میگرفتید😐 )) و مثل خر دویدم تا برسم توی کلاس
(( از زبان راوی ✨))
لونا سریع رسید دم در کلاس
و به تند ترین حالت ممکن وارد کلاس شد
البته که با دیدن مایکی که آروم خوابیده خیالش راحت تر شد
الان لونا مجبور بود مایکی رو تا خونش کول کنه ؟؟
(( ۳۰ دقیقه بعد از نظر لونا ))
با دستمال مرطوب روی گونه های مایکی میکشیدم تا سیبیل گربه ای رو پاک کنم
(( یوهو بلاخره پاک شد
از پنجره زدم بیرون
(( بله اگه فکر میکنید من از مدرسه تا خونه ی مایکی اینا کولش کردم ! درست فکر میکنی و همین طور اگه فکر میکنی از آیومی پرسیدم تا بفهمم خونش کجاست گفت نمد از همههه پرسیدم تا آدرسش رو پیدا کنم بازم درست فکر میکنی و اگه فکر میکنی چون نمیخواستم اما رو ببینم از پنجره ی اتاق مایکی زدم تو بازم درست فکر موکونی ✨🗿
خیله خب
رفتم خونه لباسم رو عوض کردم و دوش آب سرد گرفتم اومدم بیرون لباسم رو عوض کردم و چون خسته بودم خوابیدم تکلیف هم فقط جزوه بود که هم برای خودم هم برای مایکی نوشتم
با فکر کردن به قیافه ی کیوتش مژینبدنژهیه
خدا چرا انقدر کیوتهه
(( خودت رو کنترل کن لونا این کیوتی که تو میگی قراره نصف کسایی که دوستشون داری رو نابود کنه
(( توی پارت بعد موخام سوپرایز بدوم🌙 ))
۴.۰k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.