از وقتی فهمیدم که...
💜🫐💜🫐💜🫐💜🫐💜
#پارت37
رفتم سمت اتاق خودم و گوشمو ورداشتم روی تخت دراز کشیدم..
در اتاق زده شد جونگکوک اومد داخل..
با لبخند بهش نگاه کردم و گوشیمو خاموش کردم گذاشتم روی عسلی کنار تخت
اومد و روم دراز کشید و لبامو به بازی گرفت..
چه بخوره توی ذوقش اگه بفهمه پر*یودم
دست گذاشتم روی سینش و از از خودم جداش کردم
با چشمای خمار بهم نگاه کرد..
+پریودم!
_وات؟تو هنوز پریودی؟
+از اون روزی که رفتین ۲۷ روز میگذره عادیه که از دوباره...
_روز چنده!
+پنجم
_الان دیگه باید تموم شده باشی که!
+باید برم حموم!!
مظلوم نگام کرد و گفت:منم بیام؟
+اگه خونریزی نداشتم بیا!
_باشه
رفتم توی حموم...
+آی جونگکوک میخوای بیای بیا!
بدون اینکه لباسامو در بیارم آبو باز کردم تا وان پر شه
شروع کردم به باز کردن موهام که از پشت اومد موهامو از دستم کشید بیرون و خودش بازشون کرد
+خسته شدم ازشون میخوام کوتاه کنم
_جرعت داری به موهات دست بزن
(*نویسنده:شخصیت جونگ کوک:کوک از موهای کوتاه برای دختر متنفره*)
+یاااا موهای خودمه!
_.وقتی تو مال منی یعنی همه چیت مال منه اینو یادت باشه بیب..
خندیدم و هیچی نگفتم...
موهام که کامل باز شد برم گردوند سمت خودش
و سرشو برد توی گردنم و زبونشو کشید روی گردنم..
+ا*ه...
_جوونم دلم برای تنت تنگ شده بود بیبی گرل..
چشمامو بستم و با آرامش خودمو به دستاش سپردم..
**********
#فیکشن #سناریو #فیک #رمان_فیک #بی_تی_اس #آرمی #سناریو_بی_تی_اس
#پارت37
رفتم سمت اتاق خودم و گوشمو ورداشتم روی تخت دراز کشیدم..
در اتاق زده شد جونگکوک اومد داخل..
با لبخند بهش نگاه کردم و گوشیمو خاموش کردم گذاشتم روی عسلی کنار تخت
اومد و روم دراز کشید و لبامو به بازی گرفت..
چه بخوره توی ذوقش اگه بفهمه پر*یودم
دست گذاشتم روی سینش و از از خودم جداش کردم
با چشمای خمار بهم نگاه کرد..
+پریودم!
_وات؟تو هنوز پریودی؟
+از اون روزی که رفتین ۲۷ روز میگذره عادیه که از دوباره...
_روز چنده!
+پنجم
_الان دیگه باید تموم شده باشی که!
+باید برم حموم!!
مظلوم نگام کرد و گفت:منم بیام؟
+اگه خونریزی نداشتم بیا!
_باشه
رفتم توی حموم...
+آی جونگکوک میخوای بیای بیا!
بدون اینکه لباسامو در بیارم آبو باز کردم تا وان پر شه
شروع کردم به باز کردن موهام که از پشت اومد موهامو از دستم کشید بیرون و خودش بازشون کرد
+خسته شدم ازشون میخوام کوتاه کنم
_جرعت داری به موهات دست بزن
(*نویسنده:شخصیت جونگ کوک:کوک از موهای کوتاه برای دختر متنفره*)
+یاااا موهای خودمه!
_.وقتی تو مال منی یعنی همه چیت مال منه اینو یادت باشه بیب..
خندیدم و هیچی نگفتم...
موهام که کامل باز شد برم گردوند سمت خودش
و سرشو برد توی گردنم و زبونشو کشید روی گردنم..
+ا*ه...
_جوونم دلم برای تنت تنگ شده بود بیبی گرل..
چشمامو بستم و با آرامش خودمو به دستاش سپردم..
**********
#فیکشن #سناریو #فیک #رمان_فیک #بی_تی_اس #آرمی #سناریو_بی_تی_اس
۸.۳k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.