پارت دوم

پارت دوم
ویو ات
شب ساعت سه بود خیلی نگران کوکم تو این فکرا بودم که در باز شد دیدم کوکه خیلی مست بود دستش هم شیشه بود رفتم سمتش
ات:کوک
کوک:ازت متنفرم تو یه هر..زه بیشتر نیستی
ات:کوک تو چیمیگی منم ات عشقت
کوک:تو عشق من نیستی ازت خسته شدم
ات گریش گرفته بود خواست بره سمت کوک که کوک هولش داد و به دیوار برخورد کرد با ضربه ای که دیده بود از درد داشت به دور خودش می‌چرخید ولی بلند شد و باز رفت سمتش و شیشه رو از دستش گرفت کوک که خیلی عصبی شد
کوک :پس بده باداد
ات:نمیدم کی یهو شیشه رو زمین افتاد و شکست کوک از شدت عصبانیت اومد سمت ات و بهش یه چک زد و ات پخش زمین شد
ات داشت گریه میکرد ولی کوک
کوک:ازت متنفرم هر..زه و در رو کوبید و رفت
و ات بازم با اشک هاش تنها موند
سه روز بعد
ویو ات
کوک سه روزه خونه نیومده هیچ خبری هم ازش ندارم تو این سه روز از بعضی از دوستاش خبرش رو گرفتم یکیشون یه آدرس بهم داد تصمیم گرفت فردا برم به اون آدرس برم
فلش بک به فردا
صبح پاشدم آماده شدم و به سمت همون آدرس رفتم خیلی استرس داشتم بلاخره تصمیم گرفتم و در رو زدم انتظار داشتم کوک باشه ولی یه دختر در رو باز کرد
کوک :عشقم کیه
دختر:من نمی‌شناسم تو میشناسیش
کوک اومد و بهم یه نگاه کرد و گفت
کوک:نه نمی‌شناسمش
و در رو بست کل مدت خشکم زده بود اون بهم خیانت می‌کرده دیگه خودم رو نتونستم نگه دارم و شروع کردم باز به گریه کردن چشمام همه جارو تار میدید داشتم عقب عقب میرفتم که یهو افتادم از پله ها افتادم همه جام درد میکرد ولی بیشتر قلبم کمی بعد متوجه یه مایع داغ بین پاهام شدم من داشتم خونریزی میکردم ولی چرا سریع خودم رو به ماشین رسوندم و به سمت خونه بابام رفتم وقتی رسیدم در رو زدم ولی دیگه از شدت درد بیهوش شدم
پایان پارت
دیدگاه ها (۰)

پارت سوم ویو ات وقتی به هوش اومدم تو بیمارستان بودم کمی بعد ...

پارت چهارم دوروز بعد ویو ات تو این دوروز کارم شده فقط گریه ا...

پارت اولویو ات چند وقته کوک خیلی باهام سرد شده صبح زود می‌ره...

فیک چند پارتی از جونگ کوک کیم ات به دختر ۲۳ساله که یکسال با ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

ادامه پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط