سوراخ پارت 13
#یونا
اومممم. ....چقدر اینجا گرمه.....
بیدار شدم ...خدایا من کجام؟؟
......نشستم دیگه روی اون تخت نبودم....
دور و اطرافم رو نگاه کردم....اصلا آشنا نبود....
یهو دیدم در اتاق باز شد .....
کوکی بود...بی اختیار گریم گرفت این یعنی ما از اون جهنم نجات پیدا کرده بودیم....😢😢😢😢😊
خودمو پرت کردم تو بغلش 😭😭😭💔
+کو.....ک.....تو....سالمی؟حالت خوبه؟زخمی ک نشدی؟؟
-یونا....آروم باش دوباره میخوای بیهوش بشی..؟!
+جواب سوالمو بده....😭😭😭😭
-یونا من خوبم .....فقط وقتی تو گریه نکنی...
#جونگکوک
کم کم ...خودمم داشت گریم می گرفت ....نمیدونم چرا ولی ناخودآگاه شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن گردنش .....نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم ....+کوک ....چ...چیکار میکنی؟!
همونطور ک تو بغلم بود بردمش رو تخت ......بند حولمو باز کردم و خزیدم روش بهش گفتم با همه وجود میخوامت. ....
#یونا
نمیدونم از کجا این حس رو داشتم ولی انگار یه حسی بهم میگفت الان وقتش رسیده .....
+ک...وک
لبم رو بوسید .....مثل دفعه های قبلی اولش یه بوسه ساده ولی بعدش مکیدنای محکم کوکی....نمیدونم چرا ولی همراهیش کردم دلم میخواست مال اون باشم....فقط مال اون....
....#جونگکوک
دیگه از بوسیدن خسته شدم همونطور ک تو چشماش خیره شده بودم ....دکمه های لباسشو باز کردم....
داشتم دیوونه میشدم تمام اعضای بدنش دیوونم میکرد 😈😈🔞
#یونا
درد لذت بخشی بود ......حدود ده بار اون کارو کرد😈😈😈😊اتاق تاریک بود....صدای نفس نفس زدنش بدجوری داغم میکرد .....
گفت:
-آه نمیدونستم در این حد🔞🔞🔞باشی لنتی لنتی...هووووف گرمه خیلی گرمه.....
+کوک ........
-جونم؟!😈
+میای....بریم....حموم؟؟😉😉😉😈
-اوممممم....تو عادت داری ذهن منو بخونی؟!😈😈😋😋
+کوکی....
#جونگکوک
آروم بغلش کردم .....درد داشت میدونستم اگه بره تو آب گرم بهتر میشه ....اون منو وحشی میکنه....😈
رفتیم تو حموم آروم گذاشتمش تو وان. ....آب گرم بود خدا رو شکر ......خودمم رفتم کنارش ....دستشو بالا آورد و صورتمو ناز کرد ....گفتم:
-شرمنده....
+ا کوکی....اگه هر مردی بخواد بعد از کارش معذرت خواهی کنه ک واسش زهر مار میشه لطفا دیگه اینو نگو.....
-چشم...😊😊❤
بوسیدمش. ....تو بهترین هدیه زندگی منی...یونا❤
اومممم. ....چقدر اینجا گرمه.....
بیدار شدم ...خدایا من کجام؟؟
......نشستم دیگه روی اون تخت نبودم....
دور و اطرافم رو نگاه کردم....اصلا آشنا نبود....
یهو دیدم در اتاق باز شد .....
کوکی بود...بی اختیار گریم گرفت این یعنی ما از اون جهنم نجات پیدا کرده بودیم....😢😢😢😢😊
خودمو پرت کردم تو بغلش 😭😭😭💔
+کو.....ک.....تو....سالمی؟حالت خوبه؟زخمی ک نشدی؟؟
-یونا....آروم باش دوباره میخوای بیهوش بشی..؟!
+جواب سوالمو بده....😭😭😭😭
-یونا من خوبم .....فقط وقتی تو گریه نکنی...
#جونگکوک
کم کم ...خودمم داشت گریم می گرفت ....نمیدونم چرا ولی ناخودآگاه شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن گردنش .....نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم ....+کوک ....چ...چیکار میکنی؟!
همونطور ک تو بغلم بود بردمش رو تخت ......بند حولمو باز کردم و خزیدم روش بهش گفتم با همه وجود میخوامت. ....
#یونا
نمیدونم از کجا این حس رو داشتم ولی انگار یه حسی بهم میگفت الان وقتش رسیده .....
+ک...وک
لبم رو بوسید .....مثل دفعه های قبلی اولش یه بوسه ساده ولی بعدش مکیدنای محکم کوکی....نمیدونم چرا ولی همراهیش کردم دلم میخواست مال اون باشم....فقط مال اون....
....#جونگکوک
دیگه از بوسیدن خسته شدم همونطور ک تو چشماش خیره شده بودم ....دکمه های لباسشو باز کردم....
داشتم دیوونه میشدم تمام اعضای بدنش دیوونم میکرد 😈😈🔞
#یونا
درد لذت بخشی بود ......حدود ده بار اون کارو کرد😈😈😈😊اتاق تاریک بود....صدای نفس نفس زدنش بدجوری داغم میکرد .....
گفت:
-آه نمیدونستم در این حد🔞🔞🔞باشی لنتی لنتی...هووووف گرمه خیلی گرمه.....
+کوک ........
-جونم؟!😈
+میای....بریم....حموم؟؟😉😉😉😈
-اوممممم....تو عادت داری ذهن منو بخونی؟!😈😈😋😋
+کوکی....
#جونگکوک
آروم بغلش کردم .....درد داشت میدونستم اگه بره تو آب گرم بهتر میشه ....اون منو وحشی میکنه....😈
رفتیم تو حموم آروم گذاشتمش تو وان. ....آب گرم بود خدا رو شکر ......خودمم رفتم کنارش ....دستشو بالا آورد و صورتمو ناز کرد ....گفتم:
-شرمنده....
+ا کوکی....اگه هر مردی بخواد بعد از کارش معذرت خواهی کنه ک واسش زهر مار میشه لطفا دیگه اینو نگو.....
-چشم...😊😊❤
بوسیدمش. ....تو بهترین هدیه زندگی منی...یونا❤
۱۹.۰k
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.