چند پارتی باکوگو
چند پارتی باکوگو
(وقتی از عمد قرص تحریک کننده بهش میدی)
دندونام رو با حرص روی هم فشردم و با غیض برگشتم سمت باکوگو که از صبح سرش رو کرده بود تو اون گوشیه کوفتی
ناگهان جرقه ای تو ذهنم زده شد که باعث شد نیشخندی کناره ی لبم بشینه
اون چیزی که میخواستم رو از تو کشو آشپزخونه بیردن کشیدم و سه تا قرص تحریک کننده رو تو هدون قرار دادم وقتی تو هاون پودرش کردم تو شربت آلبالو خالی کردم
زمزمه کردم
_ نشونت میدم عزیزم
لیوان رو تو سینی گذاشتم و راه افتادم سمت مبل
لیوان رو روی میز مقابل باکوگو گذاشتم و خودم رفتم تو اتاقم تا کارام رو انجام بدم
ویو ادمین
باکوگو تو ذهنش _ ا.ت چقدر مهربون شده
بیخیال شونه بالا انداخت و لیوان رو یک نفس سر کشید
باکوگو _ چقدر خوشمزه بودااا
دوباره گوشی رو تو دستش گرفت که ده دقیقه نشده بود که حس کرد کم کم دمای بدنش داره بالا میره
(وقتی از عمد قرص تحریک کننده بهش میدی)
دندونام رو با حرص روی هم فشردم و با غیض برگشتم سمت باکوگو که از صبح سرش رو کرده بود تو اون گوشیه کوفتی
ناگهان جرقه ای تو ذهنم زده شد که باعث شد نیشخندی کناره ی لبم بشینه
اون چیزی که میخواستم رو از تو کشو آشپزخونه بیردن کشیدم و سه تا قرص تحریک کننده رو تو هدون قرار دادم وقتی تو هاون پودرش کردم تو شربت آلبالو خالی کردم
زمزمه کردم
_ نشونت میدم عزیزم
لیوان رو تو سینی گذاشتم و راه افتادم سمت مبل
لیوان رو روی میز مقابل باکوگو گذاشتم و خودم رفتم تو اتاقم تا کارام رو انجام بدم
ویو ادمین
باکوگو تو ذهنش _ ا.ت چقدر مهربون شده
بیخیال شونه بالا انداخت و لیوان رو یک نفس سر کشید
باکوگو _ چقدر خوشمزه بودااا
دوباره گوشی رو تو دستش گرفت که ده دقیقه نشده بود که حس کرد کم کم دمای بدنش داره بالا میره
۱.۹k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.