سناریو وقتی وقتی اولین بار دستش رو میگیری۰
سناریو وقتی وقتی اولین بار دستش رو میگیری۰
( دوست دخترشی)
میدوریا: وقتی با هم رفته بودین سینما داشتین فیلم
عاشقانه میدیدن که آروم انگشتات رو بین انگشتاش فرو بردی با تعجب به دستاتون و بعد به تو که با لبخند ملیح به فیلم خیره شده بودی نگاه کرد و بعد لبخند بزرگی زد و دستات رو محکم تر گرفت
تودوروکی: باهم رفته بودین پارک و روی نیمکت نشسته بودین و تو با خوشحالی به بچه هایی که بازی مبکردن نگاه میکردی ناگهان دستش رو محکم گرفتی و به بچه ای که داشت تاب بازی میکرد اشاره کردی
_ شوتو نگاه کن چه نازه
ولی اون حواسش به دستاتون بود که به خودت اومدی و سریع دستش رو ول کردی
_ ب.. بخشید
و سرتو با خجالت پایین انداختی ولی لبخندش رو ندیدی
باکوگو:
ا. ت _ آههه.. آه درش بیار ( منحرفا 😂)
باکوگو _ یه دقیقه خفه شو تا خاره رو در بیارم
سرتو بیشتر تو بغلش پنهان کردی تا دردت کمتر شه
باکوگو _ چقدر تحمل دردت کمه
با حرص سرت رو بلند کردی
_ شرمنده که بنده مثل شما هر روز دعوا نمیکنم
بی توجه به حرفت دستش رو جلو آورد و گفت
باکوگو _ دستمو بگیر اگه دردت اومد دستمو فشار بده
بدون تردید دستتو تو دستاش گذاشتی و همین باعث شد حواست پرت شه
گیج نگاهی به تو کرد که هنوز به دستاتون نگاه میکردی
ولی به نظر تو جذابیت رنگ پوست گندمی تیره دستش با سفیدی دستات هورمونی جذابی داشت
بچه ها این بیشتر از این ادامه نداره
( دوست دخترشی)
میدوریا: وقتی با هم رفته بودین سینما داشتین فیلم
عاشقانه میدیدن که آروم انگشتات رو بین انگشتاش فرو بردی با تعجب به دستاتون و بعد به تو که با لبخند ملیح به فیلم خیره شده بودی نگاه کرد و بعد لبخند بزرگی زد و دستات رو محکم تر گرفت
تودوروکی: باهم رفته بودین پارک و روی نیمکت نشسته بودین و تو با خوشحالی به بچه هایی که بازی مبکردن نگاه میکردی ناگهان دستش رو محکم گرفتی و به بچه ای که داشت تاب بازی میکرد اشاره کردی
_ شوتو نگاه کن چه نازه
ولی اون حواسش به دستاتون بود که به خودت اومدی و سریع دستش رو ول کردی
_ ب.. بخشید
و سرتو با خجالت پایین انداختی ولی لبخندش رو ندیدی
باکوگو:
ا. ت _ آههه.. آه درش بیار ( منحرفا 😂)
باکوگو _ یه دقیقه خفه شو تا خاره رو در بیارم
سرتو بیشتر تو بغلش پنهان کردی تا دردت کمتر شه
باکوگو _ چقدر تحمل دردت کمه
با حرص سرت رو بلند کردی
_ شرمنده که بنده مثل شما هر روز دعوا نمیکنم
بی توجه به حرفت دستش رو جلو آورد و گفت
باکوگو _ دستمو بگیر اگه دردت اومد دستمو فشار بده
بدون تردید دستتو تو دستاش گذاشتی و همین باعث شد حواست پرت شه
گیج نگاهی به تو کرد که هنوز به دستاتون نگاه میکردی
ولی به نظر تو جذابیت رنگ پوست گندمی تیره دستش با سفیدی دستات هورمونی جذابی داشت
بچه ها این بیشتر از این ادامه نداره
۸۲۷
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.