سناریو:
موضوع: وقتی اعضا ازت خواهش میکنن که بااشون بیای مهمونی
نامی: عشقم فدات شم من
ا/ت: نه من حوصله ندارم اونجا هم مثل دفعه ی قبل سر مافیا میریزین سر هم دعوا میکنین من حوصلم نمیگیره
نامی: پس مافیا بازی نمیکنیم
ا/ت: عزیزم من کلا حوصله ی مهمونی ندارم
نامی: پس منم نمیرم
ا/ت: افرین بمون تو کارای خونه بهم کمک کن
جین: بیا دیگه مردم از خداشونه با ورواید هندسام بیان مهمونی
ا/ت: خب من از خدام نیست کلی هم کار دارم
جین: باشه اسرار نمیکنم چون الان تو باید اسرار میکردی که باهام بیای مهمونی
ا/ت: چه از خود راضیی بیا اینارو بگیر تا کن بینم
جین: من میخوام برممممم
شوگا: امشب مهمونی.....
ا/ت: نمیام خسته ام
شوگا: اتفاقا منم خواب دارم گفتم اگه تو میخوای بریم که نمیخوای من رفتم بخوابم
ا/ت: تو که کلا خوابی تو این دنیا نیستی
هوپی: امید زندگیم یه امشبو بیا
ا/ت: عزیزم من نمیتونم خودت که میدونی من اعصاب ندارم
هوپی: عشقم همین یه امش.....
ا/ت: گفتم نه دیگه عههه
هوپی: غلط کردم من میرم جارو بزنم
جیمین: عشقم اگه نیای مجبوری یه دوقولو تحمل کنی
ا/ت: تهدید میکنی
جیمین: تهدید نیست اگه بخوام میتونم انجام بدم
ا/ت: نمیام حوصله ندارم
جیمین: برو تو اون اتاقه من یه اب بخورم میام
ا/ت: نه نهههه میامممممم
جیمین: افرین عشقم برو حاضر شو بریم
ته ته: عزیزم قشنگم تورو خدا بیا
ا/ت: عزیزم میبینی که کلی کار دارم خسته هم هستم
ته ته: من کمکت کنم چی زودتر تموم شه
ا/ت: نه عزیزم نه
ته ته: چشم چشم ارام باش من میتونم برم
ا/ت: برو تا با دمپاییم دنبالت نکردم
کوک: اگه بیای بهت یه دونه شیرموز میدم
ا/ت: نه من خر نمیشم
کوک: دوتا شیر موز میدم..... نه نه من شیرموزمو میخوام
ا/ت: کوک
کوک: بله شیرموزم
ا/ت: به من نگو شیرموزمممممم من نمیامممم تمامممم
کوک: یا بسمالله ا(لفرار😂)
٭حوصلم سر رفته بود گفتم یه سناریو بسازم همینم از یکی از دوستم پرسیدم گفت که موضوع رو این بنویسم باز اگه سناریو درخواستی داشتید بگید٭
نامی: عشقم فدات شم من
ا/ت: نه من حوصله ندارم اونجا هم مثل دفعه ی قبل سر مافیا میریزین سر هم دعوا میکنین من حوصلم نمیگیره
نامی: پس مافیا بازی نمیکنیم
ا/ت: عزیزم من کلا حوصله ی مهمونی ندارم
نامی: پس منم نمیرم
ا/ت: افرین بمون تو کارای خونه بهم کمک کن
جین: بیا دیگه مردم از خداشونه با ورواید هندسام بیان مهمونی
ا/ت: خب من از خدام نیست کلی هم کار دارم
جین: باشه اسرار نمیکنم چون الان تو باید اسرار میکردی که باهام بیای مهمونی
ا/ت: چه از خود راضیی بیا اینارو بگیر تا کن بینم
جین: من میخوام برممممم
شوگا: امشب مهمونی.....
ا/ت: نمیام خسته ام
شوگا: اتفاقا منم خواب دارم گفتم اگه تو میخوای بریم که نمیخوای من رفتم بخوابم
ا/ت: تو که کلا خوابی تو این دنیا نیستی
هوپی: امید زندگیم یه امشبو بیا
ا/ت: عزیزم من نمیتونم خودت که میدونی من اعصاب ندارم
هوپی: عشقم همین یه امش.....
ا/ت: گفتم نه دیگه عههه
هوپی: غلط کردم من میرم جارو بزنم
جیمین: عشقم اگه نیای مجبوری یه دوقولو تحمل کنی
ا/ت: تهدید میکنی
جیمین: تهدید نیست اگه بخوام میتونم انجام بدم
ا/ت: نمیام حوصله ندارم
جیمین: برو تو اون اتاقه من یه اب بخورم میام
ا/ت: نه نهههه میامممممم
جیمین: افرین عشقم برو حاضر شو بریم
ته ته: عزیزم قشنگم تورو خدا بیا
ا/ت: عزیزم میبینی که کلی کار دارم خسته هم هستم
ته ته: من کمکت کنم چی زودتر تموم شه
ا/ت: نه عزیزم نه
ته ته: چشم چشم ارام باش من میتونم برم
ا/ت: برو تا با دمپاییم دنبالت نکردم
کوک: اگه بیای بهت یه دونه شیرموز میدم
ا/ت: نه من خر نمیشم
کوک: دوتا شیر موز میدم..... نه نه من شیرموزمو میخوام
ا/ت: کوک
کوک: بله شیرموزم
ا/ت: به من نگو شیرموزمممممم من نمیامممم تمامممم
کوک: یا بسمالله ا(لفرار😂)
٭حوصلم سر رفته بود گفتم یه سناریو بسازم همینم از یکی از دوستم پرسیدم گفت که موضوع رو این بنویسم باز اگه سناریو درخواستی داشتید بگید٭
- ۷.۰k
- ۲۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط