جونگکوک خفه شید دیگه
꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂
𝙥𝙖𝙧𝙩³²
جونگکوک: خفه شید دیگه
با فریادم همشون خفه شدن و جیکشون در نمیاومد
جونگکوک: گمشین بیرون....
اونام که فهمیدن باز ریدن به اعصابم از اتاق رفتن بیرون......
تو فکر فرو رفتم من اجازه نمیدم یه دختربیاد تو الفا هرگز نمیزارم....
با فکری که زد به سرم سریع گوشیمو برداشتم و به ریموند زنگ زدم....
ریموند: در خدمتن رئیس
جونگکوک: میخوام یکی و برام بدزدی
مشخصاتو بهش دادم و
جونگکوک: حواستون باشه این دختر با بقیه دخترت فرق میکنه دسته کمش نگیرید
ریموند: شما نگران نباشید قربان
جونگکوک: خوبه
منتظر نموندم جواب بده و قطع کردم....
.
.
.
.
زمان حال
راننده درو برام باز کرد و سوار ماشین شدم....
ماشین حرکت کرد که گوشیم زنگ خورد.....
نگاهی بهش انداختم شوگا بود....
جونگکوک: بله
شوگا: رئیس ازمون هکرا شروع شده
جونگکوک: خوبه.... فک نکنم به موقع برسم ازکارشون فیلم بگیرین میام میبینم
شوگا: چشم رئیس
جونگکوک: خوبه
و قطع کردم
²ساعت بعد
نگاهی به لپ تاب انداختم......
شماره ⁷کارش از بقیه بهتر بود....
روبه بقیه گفتم
جونگکوک: شماره ⁷کارش بهتره بیارینش
جیهوپ: چشم رئیس
بعد چند دقیقه جیهوپ و شماره ⁷ اومدن
جیهوپ: رئیس اوردمش
سرمو تکون دادم
جونگکوک: اسمت چیه
......: سوهیون هستم رئیس
جونگکوک: کارتو دیدم بهتر از بقیه بود
سوهیون: مچکرم قربان
جونگکوک: تو از الان به بعد عضو الفایی
و ما تو الفا قوانینی دارم که حتما باید رعایت بشه.........
قوانینو بهش گفتم.... حالا
حالا نوبت ازمون تک تیر اندازا رسید.....
از سالن رفتیم بیرون و رفتیم تو زمینه بزرگی که برا ازمون امادش کرده بودن.....
از پله ها رفتیم بالا....
یه اتاقک شیشه ای بود از این بالا راحت میشد همه چی رو دید....
نگاهی به تک تیر اندازا انداختم و لیست و نگاه کردم
اسمه ا/ت هم بینشون بود.....
فکرم رفت سمتش یادم باشه بعد ازمون به ریموند زنگ بزنم ببینم داره چیکار میکنه......
دختره احمق واقعا فک کرده میتونه عضو الفا بشه هع مگه تو خواب ببینه...
یون: رئیس شروع کنیم؟
نیم نگاهی بهش انداختم
جونگکوک: اره شروع کنید.
همه شون لباس مخصوص پوشیده بودن.....
شمردمشون ⁹ تا بودن پس یعنی اون دختره نتونسته فرارکنه خوبه....
یون میکروفن رو گرفت و شروع کرد توضیح دادن بهشون که هر مرحله چجوریه....
یون: توجه داشته باشید که تو هرمرحله چالش های مختلفی در انتظار شماست و باید هرچی تو چنته دارید رو کنید....
و مرحله اول اینه که به هدف های متحرک تیر اندازی کنید خیلی ساده اس و ¹⁰ فرصت دارید و باید حداقل ⁸تاش به نقطه قرمز بخوره
نگاهی به قیافه هاشون انداختم به نظرشون اسون میاومد ولی...........
نفر اول اومد جلو و یون کنارل رو برداشت و دکمه رو فشار داد
که هدف ها ¹⁰ تا بودن که شروع کردن به حرکت کردن اما نه اهسته و نه تو یه راستا هدف ها جابه جا میشدن و و سریع حرکت میکردن....
یون: و حواستون باشه به یه هدف دوبار تیر نزنید هر هدف یه گلوله...
مردد داشتن نفر اولی که اومده بود جلو تردید و تو چشماش واضح میتونستم ببینم
شروع کرد تیر اندازی و...........
از ¹⁰ تا ⁶ تاش تونست به هدف بخوره
البته بماند که هدف ها مثل برق و باد حرکت میکردن......
...........................................
سلام سلام...
میدونم میدونم خیلی رو دارم که بعد 1هفته یا 2هفته نمیدونم چند هفته با 2 پارت اومدم
بد شرمنده تونم واقعا معذرت میخوام ولی دارم همه سعیمو میکنم که بیشتر پارت بزارم بازم پارت میزارم تا چند ساعت دیگه....
بازم شرمندتونم فرشته ها:)
𝙥𝙖𝙧𝙩³²
جونگکوک: خفه شید دیگه
با فریادم همشون خفه شدن و جیکشون در نمیاومد
جونگکوک: گمشین بیرون....
اونام که فهمیدن باز ریدن به اعصابم از اتاق رفتن بیرون......
تو فکر فرو رفتم من اجازه نمیدم یه دختربیاد تو الفا هرگز نمیزارم....
با فکری که زد به سرم سریع گوشیمو برداشتم و به ریموند زنگ زدم....
ریموند: در خدمتن رئیس
جونگکوک: میخوام یکی و برام بدزدی
مشخصاتو بهش دادم و
جونگکوک: حواستون باشه این دختر با بقیه دخترت فرق میکنه دسته کمش نگیرید
ریموند: شما نگران نباشید قربان
جونگکوک: خوبه
منتظر نموندم جواب بده و قطع کردم....
.
.
.
.
زمان حال
راننده درو برام باز کرد و سوار ماشین شدم....
ماشین حرکت کرد که گوشیم زنگ خورد.....
نگاهی بهش انداختم شوگا بود....
جونگکوک: بله
شوگا: رئیس ازمون هکرا شروع شده
جونگکوک: خوبه.... فک نکنم به موقع برسم ازکارشون فیلم بگیرین میام میبینم
شوگا: چشم رئیس
جونگکوک: خوبه
و قطع کردم
²ساعت بعد
نگاهی به لپ تاب انداختم......
شماره ⁷کارش از بقیه بهتر بود....
روبه بقیه گفتم
جونگکوک: شماره ⁷کارش بهتره بیارینش
جیهوپ: چشم رئیس
بعد چند دقیقه جیهوپ و شماره ⁷ اومدن
جیهوپ: رئیس اوردمش
سرمو تکون دادم
جونگکوک: اسمت چیه
......: سوهیون هستم رئیس
جونگکوک: کارتو دیدم بهتر از بقیه بود
سوهیون: مچکرم قربان
جونگکوک: تو از الان به بعد عضو الفایی
و ما تو الفا قوانینی دارم که حتما باید رعایت بشه.........
قوانینو بهش گفتم.... حالا
حالا نوبت ازمون تک تیر اندازا رسید.....
از سالن رفتیم بیرون و رفتیم تو زمینه بزرگی که برا ازمون امادش کرده بودن.....
از پله ها رفتیم بالا....
یه اتاقک شیشه ای بود از این بالا راحت میشد همه چی رو دید....
نگاهی به تک تیر اندازا انداختم و لیست و نگاه کردم
اسمه ا/ت هم بینشون بود.....
فکرم رفت سمتش یادم باشه بعد ازمون به ریموند زنگ بزنم ببینم داره چیکار میکنه......
دختره احمق واقعا فک کرده میتونه عضو الفا بشه هع مگه تو خواب ببینه...
یون: رئیس شروع کنیم؟
نیم نگاهی بهش انداختم
جونگکوک: اره شروع کنید.
همه شون لباس مخصوص پوشیده بودن.....
شمردمشون ⁹ تا بودن پس یعنی اون دختره نتونسته فرارکنه خوبه....
یون میکروفن رو گرفت و شروع کرد توضیح دادن بهشون که هر مرحله چجوریه....
یون: توجه داشته باشید که تو هرمرحله چالش های مختلفی در انتظار شماست و باید هرچی تو چنته دارید رو کنید....
و مرحله اول اینه که به هدف های متحرک تیر اندازی کنید خیلی ساده اس و ¹⁰ فرصت دارید و باید حداقل ⁸تاش به نقطه قرمز بخوره
نگاهی به قیافه هاشون انداختم به نظرشون اسون میاومد ولی...........
نفر اول اومد جلو و یون کنارل رو برداشت و دکمه رو فشار داد
که هدف ها ¹⁰ تا بودن که شروع کردن به حرکت کردن اما نه اهسته و نه تو یه راستا هدف ها جابه جا میشدن و و سریع حرکت میکردن....
یون: و حواستون باشه به یه هدف دوبار تیر نزنید هر هدف یه گلوله...
مردد داشتن نفر اولی که اومده بود جلو تردید و تو چشماش واضح میتونستم ببینم
شروع کرد تیر اندازی و...........
از ¹⁰ تا ⁶ تاش تونست به هدف بخوره
البته بماند که هدف ها مثل برق و باد حرکت میکردن......
...........................................
سلام سلام...
میدونم میدونم خیلی رو دارم که بعد 1هفته یا 2هفته نمیدونم چند هفته با 2 پارت اومدم
بد شرمنده تونم واقعا معذرت میخوام ولی دارم همه سعیمو میکنم که بیشتر پارت بزارم بازم پارت میزارم تا چند ساعت دیگه....
بازم شرمندتونم فرشته ها:)
- ۵.۷k
- ۲۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط