اسم: دیدار🍷
اسم: دیدار🍷
season ②. p¹⁴
راوی:
فردا صبح شد و ا/ت از شب قبل وسایلش رو اماده کرده بود و همچنین استرس داشت و ناراحت بود. ا/ت تا از خواب بلند شد، به سمت دستشویی رفت و صورتشو تنیز کرد و برگشت تو اتاقش و خودشو پرت کرد رو تخت، از خستگی و خواب پوفی کشید و چشماشو برای چند ثانیه بست، توی اون مدتی که ا/ت چشماشو بسته بود، توی اون زمان، یاد کیونگ وو افتاد، یاد خاطراتشون باهم دیگه، یاد حرفاشون، و نگاه هاشون.
بغضش گرفته بود، ایا کار درستی کرد که اجازه داد تهیونگ بکشتش؟
البته تهیونگ فقط از سر حسودی و تنفر نسبت به کیونگ وو این کارو کرد. شاید تقصیر همه باشه، یا اصلا تقصیر هیچکس نباشه.
شب که شد تهیونگ خودشو اماده کرده بود و رفت سمت اتاق ا/ت، بدون در زدن وارد اتاق شد و وقتی اون صحنه رو دید کمی عصبانی شد، اونا صرار بود تا یک ساعت دیگه برن به سمت فرودگاه، ولی ا/ت خوابیده بود.
شاید کار خاصی نمرده باشه، که بخواد باعث عصبانیت تهیونگ بشه، ولی تهیونگ اون مدت، فقط دنبال بهانه ای بود مه بخواد به پای کسی بپیچه.
تهیونگ بدون هیچ حرفی با همون عصبانیت، از اتاق خارج شد و به سمت اتاق کارش رفت و گوشیشو با عصبانیت برداشت و به منشیش زندگ زد، مکالمه ی بین تهیونگ و منشیش، خیلی واضح نبود، در اصل،اینجانب (راوی: یومی) نمیخواد براتون درموردش حرف بزنه.....تو خماری بمونین....
season ②. p¹⁴
راوی:
فردا صبح شد و ا/ت از شب قبل وسایلش رو اماده کرده بود و همچنین استرس داشت و ناراحت بود. ا/ت تا از خواب بلند شد، به سمت دستشویی رفت و صورتشو تنیز کرد و برگشت تو اتاقش و خودشو پرت کرد رو تخت، از خستگی و خواب پوفی کشید و چشماشو برای چند ثانیه بست، توی اون مدتی که ا/ت چشماشو بسته بود، توی اون زمان، یاد کیونگ وو افتاد، یاد خاطراتشون باهم دیگه، یاد حرفاشون، و نگاه هاشون.
بغضش گرفته بود، ایا کار درستی کرد که اجازه داد تهیونگ بکشتش؟
البته تهیونگ فقط از سر حسودی و تنفر نسبت به کیونگ وو این کارو کرد. شاید تقصیر همه باشه، یا اصلا تقصیر هیچکس نباشه.
شب که شد تهیونگ خودشو اماده کرده بود و رفت سمت اتاق ا/ت، بدون در زدن وارد اتاق شد و وقتی اون صحنه رو دید کمی عصبانی شد، اونا صرار بود تا یک ساعت دیگه برن به سمت فرودگاه، ولی ا/ت خوابیده بود.
شاید کار خاصی نمرده باشه، که بخواد باعث عصبانیت تهیونگ بشه، ولی تهیونگ اون مدت، فقط دنبال بهانه ای بود مه بخواد به پای کسی بپیچه.
تهیونگ بدون هیچ حرفی با همون عصبانیت، از اتاق خارج شد و به سمت اتاق کارش رفت و گوشیشو با عصبانیت برداشت و به منشیش زندگ زد، مکالمه ی بین تهیونگ و منشیش، خیلی واضح نبود، در اصل،اینجانب (راوی: یومی) نمیخواد براتون درموردش حرف بزنه.....تو خماری بمونین....
۱۵.۹k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.