اسم: دیدار🍷
اسم: دیدار🍷
season ②. p¹⁶
راوی:
تهیونگ مقصدش رو تقییر داد و به پاریس رفت.....اونقدری عصبانی بود که تو کل اون زمانی که توی هواپیما بود داشت الکل مصرف میخورد و فحش میداد.
خیلی خوب میدونست دلیل این عصبانی بودنش چیه....
تا به پاریس رسید سریعا به سمت ویلاش رفت و به منشیش گفت...
تهیونگ: چن تا دختر واسه امشب میخام
منشی: ولی ارباب امشب همسرتون میانــ
تهیونگ: اسم اونو نیار(با داد)
منشی: بله قربان. سریعا براتون امادشون میکنم
راوی:
شب شد، تهیونگ به منشی گفته بود که به ا/ت بگن فردا یا پس فردا بیاد تا تهیونگ نگرانی راجب این موضوع که ا/ت بفهمه مه اون با یه دختر دیگه خوابیده، نباشه.....
تهیونگ داشت حال میکرد و نوبت به نوبت دخترارو ب چیز میداد.....
اونقد مست بود که متوجه نشد یکی داره از چیز کردن اون با دخترای دیگه، فیلم میگیره....
اون ادم تا فیلم رو گرفت سریعا اون فیلم رو برای ا/ت فرستاد و بهش پیام داد و گفت
اون ادم: سریعا به پاریس بیا و خودتو به این ادرس برسون
راوی:
ا/ت تا اون فیلم رو دید، غش کرد، خدتمکارا به بیمارستان بردنش، تا چند ساعت ا/ت بیهوش بود ولی تا بهوش اومد و وقتی دید همه ی خدنتکارا بیرونن، از پنجره به پایین پرید و قبل از اینکه بخواد بپره، گپشیسو برداشت، رفت سمت یه مغازه و لباس های مشکی خریپ، به همراه یه ماسک و کلاه نشکی. اونارو پوشید و لباسای بیمارستانو بیرون انداخت و به اون فرد که اون پیامو فرستاده بود، پیامی داد....
ا/ت: تو کی هستی؟؟؟؟؟؟
و از کجا این فیلمو گرفتی؟؟؟؟؟؟
اون فرد: مهم نیست من کیم و چجوری اون کارو کردم، مهم اینه که زندگی تو الان دست منه....
ا/ت: چی..؟؟؟؟؟؟؟
زندگی من؟؟؟؟؟!!!.....
خیلی زیاد شد، تا اطلاع ثانوی پارت نداریم😂
season ②. p¹⁶
راوی:
تهیونگ مقصدش رو تقییر داد و به پاریس رفت.....اونقدری عصبانی بود که تو کل اون زمانی که توی هواپیما بود داشت الکل مصرف میخورد و فحش میداد.
خیلی خوب میدونست دلیل این عصبانی بودنش چیه....
تا به پاریس رسید سریعا به سمت ویلاش رفت و به منشیش گفت...
تهیونگ: چن تا دختر واسه امشب میخام
منشی: ولی ارباب امشب همسرتون میانــ
تهیونگ: اسم اونو نیار(با داد)
منشی: بله قربان. سریعا براتون امادشون میکنم
راوی:
شب شد، تهیونگ به منشی گفته بود که به ا/ت بگن فردا یا پس فردا بیاد تا تهیونگ نگرانی راجب این موضوع که ا/ت بفهمه مه اون با یه دختر دیگه خوابیده، نباشه.....
تهیونگ داشت حال میکرد و نوبت به نوبت دخترارو ب چیز میداد.....
اونقد مست بود که متوجه نشد یکی داره از چیز کردن اون با دخترای دیگه، فیلم میگیره....
اون ادم تا فیلم رو گرفت سریعا اون فیلم رو برای ا/ت فرستاد و بهش پیام داد و گفت
اون ادم: سریعا به پاریس بیا و خودتو به این ادرس برسون
راوی:
ا/ت تا اون فیلم رو دید، غش کرد، خدتمکارا به بیمارستان بردنش، تا چند ساعت ا/ت بیهوش بود ولی تا بهوش اومد و وقتی دید همه ی خدنتکارا بیرونن، از پنجره به پایین پرید و قبل از اینکه بخواد بپره، گپشیسو برداشت، رفت سمت یه مغازه و لباس های مشکی خریپ، به همراه یه ماسک و کلاه نشکی. اونارو پوشید و لباسای بیمارستانو بیرون انداخت و به اون فرد که اون پیامو فرستاده بود، پیامی داد....
ا/ت: تو کی هستی؟؟؟؟؟؟
و از کجا این فیلمو گرفتی؟؟؟؟؟؟
اون فرد: مهم نیست من کیم و چجوری اون کارو کردم، مهم اینه که زندگی تو الان دست منه....
ا/ت: چی..؟؟؟؟؟؟؟
زندگی من؟؟؟؟؟!!!.....
خیلی زیاد شد، تا اطلاع ثانوی پارت نداریم😂
۱۷.۸k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.