آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت

دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت

مرغ دریا خبر از یک شب دریایی داشت
گشت فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت

بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید
قلم نسخ براین خط چلیپا زد و رفت

#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱)

جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیستبیشم مجال صبر و سر انتظار ...

‌من مست می عشقم هشیار نخواهم شدوز خواب خوش مستی بیدار نخواهم...

بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمی‌دانمکه شادی در همه عالم ازین ...

اسب نفس بریده را طاقت تازیانه نیست مرغ قفس پریده را حاجت آب ...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط