ماه زیبای من ۲
ماه زیبای من ۲
پارت سوم
______________
ویو ا.ت
چرا داشت به جیهوپ اون حرف ها رو میزد
...
#جیهوپ ...شانس آوردی
@....
#چرا نداره ا.ت نزدیک بود تمام پرونده ها و ماجرا ها رو بفهمه
@....
#بهت گفتم که باید در اتاقت رو قفل کنی
@....
#خب کلید اتاق دست خودته من نمیتونم قفل کنم کارت تمام شد از عمارت برگشتی بیا قفل کن
@....
#باشه ...بای
@....
#باشه دیگه نمیزارم بیاد این سمت شک میکنه من رفتم
حرفش تمام شد سریع داشتم از پله ها میرفتم پایین که صدای یونگی رو از پشتم شنیدم
#چیزی میخواستی ؟!
+من ؟! نه رفتم تو اتاقم گوشیم رو بگیرم
#ولی گوشیت که اونجا رو میزه
+آه خب ...چیزه ...رفتم تو اتاق یکم کار داشتم ...شخصی بود
#باشه ...بیا بریم
رفتیم پایین هوفف خطر از بیخ گوشم رد شد
داشتم اخبار رو تو گوشیم نگاه میکردم که یه پیام از یه ایدی معروف برام اومد
*خانم جانگ ا.ت با سلام طبق مسابقه های دیده شده شما برای بار پنجم به مسابقات رالی کره دعوت شده اید
پنج شنبه ساعت ۸ شب مکان ....*
+هی یونگیا
#چیشده ؟!
+به مسابقه دعوت شدم ...مسابقه رالی
#کی ؟!
+فردا
#ولی ماشینت. آمریکا هست طول میکشه که برسه کره
+نه ماشین دو ساعت دیگه کره هست
#چطوری ؟!
+امم خب تو چیکار داری حالا ...دو ساعت دیگه کره هست
#باشه
+ولی جیهوپ کجاست ؟!
#ج،جیهوپ ...خب ...آها رفته برای خونه یکم خرید کنه میاد
+بااشه ...من میرم تو اتاقم
#اوکی
رفتم داخل اتاق باید هر جور شده بفهمم تو اون اتاق چیه که من نباید بفهمم
لباس هام رو پوشیدم و رفتم پایین
+من میرم بیرون یکم
#میخوای باهات بیام ؟!
+ نه میرم
از خونه رفتم بیرون هوا پاییزی بود داشتم تو خیابان ها قدم میزدم که یه بستنی فروشی توجه منو به خودش جلب کرد رفتم داخل بستنی فروشی و یه بستنی سفارش دادم
همونجا خوردم و اومدم بیرون داشتم راه میرفتم که دست یکی رو روی شونم احساس کردم
برگشتم که با....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
پارت سوم
______________
ویو ا.ت
چرا داشت به جیهوپ اون حرف ها رو میزد
...
#جیهوپ ...شانس آوردی
@....
#چرا نداره ا.ت نزدیک بود تمام پرونده ها و ماجرا ها رو بفهمه
@....
#بهت گفتم که باید در اتاقت رو قفل کنی
@....
#خب کلید اتاق دست خودته من نمیتونم قفل کنم کارت تمام شد از عمارت برگشتی بیا قفل کن
@....
#باشه ...بای
@....
#باشه دیگه نمیزارم بیاد این سمت شک میکنه من رفتم
حرفش تمام شد سریع داشتم از پله ها میرفتم پایین که صدای یونگی رو از پشتم شنیدم
#چیزی میخواستی ؟!
+من ؟! نه رفتم تو اتاقم گوشیم رو بگیرم
#ولی گوشیت که اونجا رو میزه
+آه خب ...چیزه ...رفتم تو اتاق یکم کار داشتم ...شخصی بود
#باشه ...بیا بریم
رفتیم پایین هوفف خطر از بیخ گوشم رد شد
داشتم اخبار رو تو گوشیم نگاه میکردم که یه پیام از یه ایدی معروف برام اومد
*خانم جانگ ا.ت با سلام طبق مسابقه های دیده شده شما برای بار پنجم به مسابقات رالی کره دعوت شده اید
پنج شنبه ساعت ۸ شب مکان ....*
+هی یونگیا
#چیشده ؟!
+به مسابقه دعوت شدم ...مسابقه رالی
#کی ؟!
+فردا
#ولی ماشینت. آمریکا هست طول میکشه که برسه کره
+نه ماشین دو ساعت دیگه کره هست
#چطوری ؟!
+امم خب تو چیکار داری حالا ...دو ساعت دیگه کره هست
#باشه
+ولی جیهوپ کجاست ؟!
#ج،جیهوپ ...خب ...آها رفته برای خونه یکم خرید کنه میاد
+بااشه ...من میرم تو اتاقم
#اوکی
رفتم داخل اتاق باید هر جور شده بفهمم تو اون اتاق چیه که من نباید بفهمم
لباس هام رو پوشیدم و رفتم پایین
+من میرم بیرون یکم
#میخوای باهات بیام ؟!
+ نه میرم
از خونه رفتم بیرون هوا پاییزی بود داشتم تو خیابان ها قدم میزدم که یه بستنی فروشی توجه منو به خودش جلب کرد رفتم داخل بستنی فروشی و یه بستنی سفارش دادم
همونجا خوردم و اومدم بیرون داشتم راه میرفتم که دست یکی رو روی شونم احساس کردم
برگشتم که با....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
۳.۰k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.