روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند،دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است،غمِ دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظهی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن میترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید غروب خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند،دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است،غمِ دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظهی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن میترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید غروب خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
- ۳.۰k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط