روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند،دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است،غمِ دل یا سم
آنقدر‌ غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

روز میلاد همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه‌ی میلاد برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن میترسید‌
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید غروب خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت‌
دیدگاه ها (۲)

گُل‌من‌زدی‌ریشمو‌کَندی...💔

ﺩﺧﺘﺮﻣﺴﻠﻤﺎنی ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﯿﺪ ﻋﺮﻭﺳﯽﺍﺵ ﺭ...

یک روزی شیطان با ی مرده همراه میشه مرده نماز صبح میشه شیطان ...

رابرت‌‌داوینسن‌،یکی‌از‌ قهرمانای‌ مشهور‌ گلفوقتی تو ی مسابقه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط