p5
ک گوشیم زنگ خورد وایسادم ته هم وایساد نگاهی کردم دیدم شماره ناشناسه
ی: الو؟
ک: سلام خانم خوشگله
ی: شما؟
ک: یعنی منو نمیشناسی؟
ی: ن چرا باید بشناسم؟
ته: کیه؟*اروم*
ی: نمیدونم*اروم*
ک: هوممممم خب بزار بهتر بگم همونی ک قراره ب زودی خونتو بخوره
ی: چ...... چی؟....... ت.... تو شماره منو از کجا اوردی؟ چرا بهم زنگ زدی؟
ک: پیدا کردن شمارت خیلی هم سخت نبود.... برای این زنگ زدم ک بدونی هرجا بری هواسم بهت هست.... پس تا جایی ک میتونی سعی کن تنها نمونی خانم کوچولو*پوزخند*
ی: ی... یعنی چی ک هواست بهم هست؟
ک: پشت سرتو نگاه کن
برگشتم پشت سرمو نگاه کردم دیدم تویماشین مشکی نشسته و برام دست تکون دادو همچنان اون پوزخند شو روی لباش داشت
با دیدنش تلفونو قطع کردم سریع برگشتم سمت ته
ی: ت..... تهیونگ میشه زود تر از اینجا بریم؟
ته: چرا؟ کی بود یورا؟ چی شده؟
ی: ا.... ا.... اون پسره
ته: کدوم پسره؟ کو... کجا؟
ی: همون ک توی کوچه بود
ته: چی؟.......
ته نگاهی ب اطراف خودش کرد و دستی توی موهاش کشید
ته: بیا بریم*دستشو گرفت*
و سریع از اونجا رفتیم
ب محض اینکه رسیدیم ب خونه گوشی ته زنگ خورد
جواب داد
ویو ته
ته: الو
ک: الو سلام داداش گلم
ته: چی میخای
ک: عاعا این چ طرز حرف زدن با برادرته
ته: مثل اینکه کاری نداری پس قط میکنم
ک: وایسا..... فقط خواستم ی چیز بهت بگم اینکه مراقب اون عشق خوشگلت باش چون هر لحظه ممکنه ب دست من کشته بشه.... خب دیگه خدافظ
خواستم جوابشو بدم ک قط کرد
ته: اهههه لعنتی مگه دستم بهت نرسه
ی: چی شد؟ کی بود؟
ته: هیچی ولش کن بیا بریم با هم ی چیزی درست کنیم بخوریم
ی: باشه وایسا برم لباسامو عوض کنم الان میام
ته: باشه زود بیا من میرم اشپز خونه
ی: باشههههه*توی راه رفتن بلند میگه*
نظر یادتون نره💙💋
ی: الو؟
ک: سلام خانم خوشگله
ی: شما؟
ک: یعنی منو نمیشناسی؟
ی: ن چرا باید بشناسم؟
ته: کیه؟*اروم*
ی: نمیدونم*اروم*
ک: هوممممم خب بزار بهتر بگم همونی ک قراره ب زودی خونتو بخوره
ی: چ...... چی؟....... ت.... تو شماره منو از کجا اوردی؟ چرا بهم زنگ زدی؟
ک: پیدا کردن شمارت خیلی هم سخت نبود.... برای این زنگ زدم ک بدونی هرجا بری هواسم بهت هست.... پس تا جایی ک میتونی سعی کن تنها نمونی خانم کوچولو*پوزخند*
ی: ی... یعنی چی ک هواست بهم هست؟
ک: پشت سرتو نگاه کن
برگشتم پشت سرمو نگاه کردم دیدم تویماشین مشکی نشسته و برام دست تکون دادو همچنان اون پوزخند شو روی لباش داشت
با دیدنش تلفونو قطع کردم سریع برگشتم سمت ته
ی: ت..... تهیونگ میشه زود تر از اینجا بریم؟
ته: چرا؟ کی بود یورا؟ چی شده؟
ی: ا.... ا.... اون پسره
ته: کدوم پسره؟ کو... کجا؟
ی: همون ک توی کوچه بود
ته: چی؟.......
ته نگاهی ب اطراف خودش کرد و دستی توی موهاش کشید
ته: بیا بریم*دستشو گرفت*
و سریع از اونجا رفتیم
ب محض اینکه رسیدیم ب خونه گوشی ته زنگ خورد
جواب داد
ویو ته
ته: الو
ک: الو سلام داداش گلم
ته: چی میخای
ک: عاعا این چ طرز حرف زدن با برادرته
ته: مثل اینکه کاری نداری پس قط میکنم
ک: وایسا..... فقط خواستم ی چیز بهت بگم اینکه مراقب اون عشق خوشگلت باش چون هر لحظه ممکنه ب دست من کشته بشه.... خب دیگه خدافظ
خواستم جوابشو بدم ک قط کرد
ته: اهههه لعنتی مگه دستم بهت نرسه
ی: چی شد؟ کی بود؟
ته: هیچی ولش کن بیا بریم با هم ی چیزی درست کنیم بخوریم
ی: باشه وایسا برم لباسامو عوض کنم الان میام
ته: باشه زود بیا من میرم اشپز خونه
ی: باشههههه*توی راه رفتن بلند میگه*
نظر یادتون نره💙💋
۲۲.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.