جیمین : ببین اوا ما باید باهم ازدواج کنیم
جیمین : ببین اوا ما باید باهم ازدواج کنیم
اوا: چی ؟
جیمین: من برای محافظت از تو باید این کارو بکنم
اوا: باشه
( ویو اوا )
نمی دونم چرا خوش حالم من دارم با عموم ازدواج میکنم وای خدا ول کن اوا چت شده تو دختر ولی واقعا جیمین کراشه
جیمین
صبح بلند شدم از خواب صورتم رو شستم رفتم ا که صبحونه بخورم که اوا رو با صورتی پف کرده دیدم صورتش رو شسته بود ولی چشمام نیم باز بود که................
..............
پاش لیز خورد افتاد رو من لبش خورد به لبم یه لحظه چشمام از خجالت قرمز شد
اوا داشتم از پله ها میمدم پایین خسته بودم چون دیشب تا ساعت ۵ بیدار بودم یهو افتادم رو یه مرد لبم خورد به لبش دعا می کردم کسی که میگم نباشه که همون بود جیمین تو شکه بودم که به خودم آمدم از روش آمدم پایین سریع رفتم تو اتاقم
جیمین وقتی لباش خود به لبام خیلی شیرین بود مزه توت فرنگی هم میداد بعد بیخیال شدم رفتم صبونه خوردم داشتم به تقویم نگاه میکردم که یادم آمد اوا امروز کلاس درس داره با راننده هماهنگ کردم امید وارم اوا این دفعه گند نزنه و راهی شرکت شدم
تو اتاقم سه ساعت با خودم بحث ولی شیطونیم گل کرد گفتم باز جیمین رو حرص بدم چون بچگیم الکس ( توجه الکس پسر عمه اواست وبچگیش رو با جیمین گذرونده )
بهم میگفت جیمین خوشش از لباس های باز نمی یاد رفتم یه لباس باز پوشیدم رفتم سوار ماشین شدم بعد ۲ساعت دنسمون تموم شده خسته بودم که جنی
( جنی بلک پینک نه )
با میا آیو آمدن
آیو: میگم بریم بار
جنی : آره بریم دلم مشروب میخواد
میا : آره بریم اوا تو نمی یای
اوا: میترسم جیمین بفهمه
جنی : از کجا میخواد بفهمه
اوا : باش
و
ویو حال
دخترا رفتن بار ویسگی سفارش دادن یه گوشه نشستن همین طور میخردن خیلی مست شدن ولی اوا زیاد مست بود رفت خونه جیمین رو اصبانی دید
جیمین: کجا بودی هااا
اوا : رفته بودیم بار ( با مستی)
جیمین: حتما با این لباسا ( نسبتا بلند )
اوا : مگه چشه
اوا چون مست بود حالیش نمی شود رفت دستش رو دور گردن جیمین حلقه کرد و رو پاش نشست یه بوسه رو لب جیمین زد همین طور ادامه میداد
جیمین
وقتی اوا اون کار ها رو کرد دست خودم نبود نمی دونم چرا دارم همراهی میکنم داشت ادامه میداد که من بیشتر تحریک شودم
از باسنش بغلش کردم رفتیم تو اتاق
ادمین
نمی خوام پیجم مسدود بشه هرکی خواست تو پیوی بگه براش میفرستم
♡♡♡
♡♡♡♡
اوا: چی ؟
جیمین: من برای محافظت از تو باید این کارو بکنم
اوا: باشه
( ویو اوا )
نمی دونم چرا خوش حالم من دارم با عموم ازدواج میکنم وای خدا ول کن اوا چت شده تو دختر ولی واقعا جیمین کراشه
جیمین
صبح بلند شدم از خواب صورتم رو شستم رفتم ا که صبحونه بخورم که اوا رو با صورتی پف کرده دیدم صورتش رو شسته بود ولی چشمام نیم باز بود که................
..............
پاش لیز خورد افتاد رو من لبش خورد به لبم یه لحظه چشمام از خجالت قرمز شد
اوا داشتم از پله ها میمدم پایین خسته بودم چون دیشب تا ساعت ۵ بیدار بودم یهو افتادم رو یه مرد لبم خورد به لبش دعا می کردم کسی که میگم نباشه که همون بود جیمین تو شکه بودم که به خودم آمدم از روش آمدم پایین سریع رفتم تو اتاقم
جیمین وقتی لباش خود به لبام خیلی شیرین بود مزه توت فرنگی هم میداد بعد بیخیال شدم رفتم صبونه خوردم داشتم به تقویم نگاه میکردم که یادم آمد اوا امروز کلاس درس داره با راننده هماهنگ کردم امید وارم اوا این دفعه گند نزنه و راهی شرکت شدم
تو اتاقم سه ساعت با خودم بحث ولی شیطونیم گل کرد گفتم باز جیمین رو حرص بدم چون بچگیم الکس ( توجه الکس پسر عمه اواست وبچگیش رو با جیمین گذرونده )
بهم میگفت جیمین خوشش از لباس های باز نمی یاد رفتم یه لباس باز پوشیدم رفتم سوار ماشین شدم بعد ۲ساعت دنسمون تموم شده خسته بودم که جنی
( جنی بلک پینک نه )
با میا آیو آمدن
آیو: میگم بریم بار
جنی : آره بریم دلم مشروب میخواد
میا : آره بریم اوا تو نمی یای
اوا: میترسم جیمین بفهمه
جنی : از کجا میخواد بفهمه
اوا : باش
و
ویو حال
دخترا رفتن بار ویسگی سفارش دادن یه گوشه نشستن همین طور میخردن خیلی مست شدن ولی اوا زیاد مست بود رفت خونه جیمین رو اصبانی دید
جیمین: کجا بودی هااا
اوا : رفته بودیم بار ( با مستی)
جیمین: حتما با این لباسا ( نسبتا بلند )
اوا : مگه چشه
اوا چون مست بود حالیش نمی شود رفت دستش رو دور گردن جیمین حلقه کرد و رو پاش نشست یه بوسه رو لب جیمین زد همین طور ادامه میداد
جیمین
وقتی اوا اون کار ها رو کرد دست خودم نبود نمی دونم چرا دارم همراهی میکنم داشت ادامه میداد که من بیشتر تحریک شودم
از باسنش بغلش کردم رفتیم تو اتاق
ادمین
نمی خوام پیجم مسدود بشه هرکی خواست تو پیوی بگه براش میفرستم
♡♡♡
♡♡♡♡
۴.۱k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.