پارت ۱۶
پارت ۱۶
از دید ا/ت
((فلش بک))
نشسته بودم داشتم با وسایلم بازی میکردم...تازه ۵ سالم شده بود!
کار جدید مامانم توی یه شرکت بزرگ بود
هم مامانم کار میکرد هم بابام
امروز بلاخره مامانم راضی شد تا منوببره شرکتشون!اخه چون منشی بود میگفت میترسه اخراجش کنن ولی خب این دفعه رئیسش اجازه داده بود منم بیام(الان دیگه اینجا رئیسشون نیس)
توی حال و هوای خودم بودم ک یهو مامانمو دیدم!
چن تا مرد دورشو گرفته بودن و میخواستن ببرنش
رفتن سمتشون اما مامانم اشاره کرد نیام
ا/ت:برین کنار با مامانی من چیکار دالین!!
ک یهو یکی از همونا محکم منو پرت کرد روی زمین و...
سیاهی!
بیخشید میدونم کم شد مینویسم بقیشم
لایک و کامنت بیشتر بشه😉💜
از دید ا/ت
((فلش بک))
نشسته بودم داشتم با وسایلم بازی میکردم...تازه ۵ سالم شده بود!
کار جدید مامانم توی یه شرکت بزرگ بود
هم مامانم کار میکرد هم بابام
امروز بلاخره مامانم راضی شد تا منوببره شرکتشون!اخه چون منشی بود میگفت میترسه اخراجش کنن ولی خب این دفعه رئیسش اجازه داده بود منم بیام(الان دیگه اینجا رئیسشون نیس)
توی حال و هوای خودم بودم ک یهو مامانمو دیدم!
چن تا مرد دورشو گرفته بودن و میخواستن ببرنش
رفتن سمتشون اما مامانم اشاره کرد نیام
ا/ت:برین کنار با مامانی من چیکار دالین!!
ک یهو یکی از همونا محکم منو پرت کرد روی زمین و...
سیاهی!
بیخشید میدونم کم شد مینویسم بقیشم
لایک و کامنت بیشتر بشه😉💜
۶.۱k
۲۱ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.