پارت ۱۸
پارت ۱۸
از دید ا/ت
ا/ت:منظورت چیه
(بچع ها مرده رو با این علامت÷ نشون میدم)
÷من پسر عموی مامانت بودم کل خانواده راضی بودن تا من با مامانت ازدواج کنم...اما مامانت نخواست منم مجبور ب اون کار شدم!بعد از اون اتفاق مادرت باردار شد و وقتی بچش ب دنیا اومد از پیش من فرار کرد و رفت جای بابات بعدم اونا توی تصادف مردن...الانم من ی پسر دارم ک....
ا/ت:صب کن ببینم حتی اون بچه؟
÷اوهوم حتی اون بچه هم مرد
ا/ت:خب این چ ربطی ب من داره؟
÷تو و پسر من همون لیان...ی جورایی فامیل میشین و خب اون از تو خوشش میومد...اما اون روز تو همه چیو خراب کردی!
ا/ت:لی...لیان..لیان پسر توعه!
÷درسته اون پسر منه و عاشق توعه...ببینم لیان چی کم از اون...آممم چی بود اسمش؟اها جانگ هوسوک داره؟هوم؟؟خونه نداره..ک داره..پول نداره..ک داره دیگه چی میخوای؟هوم؟
سرشو میاره جلوی صورت ا/ت ک ا/ت تف میکنه تو صورتش(شیر مادرحلالت😐😂) و میگه
ا/ت:پسرت شعور نداره..اخلاق نداره...نمیدونه ک باید انقد حیا داشته باشه ک ب پاهای ی دختر چشم نندازه!شما همه تون همین جوریین فقد دخترا رو میگیرن تا ازشون استفاده کنیننننننن
÷داری حرفای مادرتو میگیاااا...حواست باشه ک ادامه زندگیت ب این حرفات بستگی داره!اهه راستی اون هوسوکی ک انقد راحت دستتو گرفته بود کجاس؟هاا چرا نمیاد نجاتت بده؟
ا/ت:چراااا با خانواده من اینجوری میکنینننننن مگه ما چیکارتون کردیممم؟مامانم کم نبودددد الان میتوای پسرت همون بلا رو سر من بیاره!!
÷دمت گرم زدی تو هدف
ا/ت:اشغالییییی کثافتتتتتتت
÷همینو دوس دارم ههههه
رفت بیرون و منو با هزار تا بدبختی تنها گذاشت
اشکام امونم نمیداد
مطمعن بودم ک چشمام قرمز شده!
خدایااااا اخه چراااا زندگیم باید اینجوریییی باشههه😭مامان کجایی
شرط میزارم برای پارت بعدی😐
لایک:۱۵
کامنت:۱۵
از دید ا/ت
ا/ت:منظورت چیه
(بچع ها مرده رو با این علامت÷ نشون میدم)
÷من پسر عموی مامانت بودم کل خانواده راضی بودن تا من با مامانت ازدواج کنم...اما مامانت نخواست منم مجبور ب اون کار شدم!بعد از اون اتفاق مادرت باردار شد و وقتی بچش ب دنیا اومد از پیش من فرار کرد و رفت جای بابات بعدم اونا توی تصادف مردن...الانم من ی پسر دارم ک....
ا/ت:صب کن ببینم حتی اون بچه؟
÷اوهوم حتی اون بچه هم مرد
ا/ت:خب این چ ربطی ب من داره؟
÷تو و پسر من همون لیان...ی جورایی فامیل میشین و خب اون از تو خوشش میومد...اما اون روز تو همه چیو خراب کردی!
ا/ت:لی...لیان..لیان پسر توعه!
÷درسته اون پسر منه و عاشق توعه...ببینم لیان چی کم از اون...آممم چی بود اسمش؟اها جانگ هوسوک داره؟هوم؟؟خونه نداره..ک داره..پول نداره..ک داره دیگه چی میخوای؟هوم؟
سرشو میاره جلوی صورت ا/ت ک ا/ت تف میکنه تو صورتش(شیر مادرحلالت😐😂) و میگه
ا/ت:پسرت شعور نداره..اخلاق نداره...نمیدونه ک باید انقد حیا داشته باشه ک ب پاهای ی دختر چشم نندازه!شما همه تون همین جوریین فقد دخترا رو میگیرن تا ازشون استفاده کنیننننننن
÷داری حرفای مادرتو میگیاااا...حواست باشه ک ادامه زندگیت ب این حرفات بستگی داره!اهه راستی اون هوسوکی ک انقد راحت دستتو گرفته بود کجاس؟هاا چرا نمیاد نجاتت بده؟
ا/ت:چراااا با خانواده من اینجوری میکنینننننن مگه ما چیکارتون کردیممم؟مامانم کم نبودددد الان میتوای پسرت همون بلا رو سر من بیاره!!
÷دمت گرم زدی تو هدف
ا/ت:اشغالییییی کثافتتتتتتت
÷همینو دوس دارم ههههه
رفت بیرون و منو با هزار تا بدبختی تنها گذاشت
اشکام امونم نمیداد
مطمعن بودم ک چشمام قرمز شده!
خدایااااا اخه چراااا زندگیم باید اینجوریییی باشههه😭مامان کجایی
شرط میزارم برای پارت بعدی😐
لایک:۱۵
کامنت:۱۵
۱۶.۶k
۲۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.