من مراقبتم بچم
‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
#Part_14
با همین خیال به خودم امید میدادم که صدا محکمش دوباره تو اتاق پیچید:
- باید خودم چک کنم
روتو کن به سمتم
چشمامو محکم روی هم فشار دادم و لب برچیدم:
- رییس..
از همون پشت میتونستم نفس های خشمگینشو بخاطر این همه تعللم بشنوم
بلند شد و مشتشو کوبید رو میز
- برو بیرون تا نیومدم پرتت نکردم بیرون
ادم خیانتکار تو جمعم نمیخوام
فقط یذره دیگه مونده بود تا توانم تموم بشه و این سد محکمم مقابلش بشکنه
و اشک هام روون بشه
- نه .. الان
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم فقط به بعدش فکر کنم
نه اینکه تا چند دقیقه دیگه قراره چیکار کنم
چشمامو باز کردم و به سمتش برگشتم
چند دکمه بالای لباسم رو باز کردم و سر گوشی نوکیام معلوم شد
اگه کمی دیگه پیش میرفتم ..
◜ 𝕛𝕠𝕚𝕟🫦 : @bachemaniii ◞
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
#Part_14
با همین خیال به خودم امید میدادم که صدا محکمش دوباره تو اتاق پیچید:
- باید خودم چک کنم
روتو کن به سمتم
چشمامو محکم روی هم فشار دادم و لب برچیدم:
- رییس..
از همون پشت میتونستم نفس های خشمگینشو بخاطر این همه تعللم بشنوم
بلند شد و مشتشو کوبید رو میز
- برو بیرون تا نیومدم پرتت نکردم بیرون
ادم خیانتکار تو جمعم نمیخوام
فقط یذره دیگه مونده بود تا توانم تموم بشه و این سد محکمم مقابلش بشکنه
و اشک هام روون بشه
- نه .. الان
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم فقط به بعدش فکر کنم
نه اینکه تا چند دقیقه دیگه قراره چیکار کنم
چشمامو باز کردم و به سمتش برگشتم
چند دکمه بالای لباسم رو باز کردم و سر گوشی نوکیام معلوم شد
اگه کمی دیگه پیش میرفتم ..
◜ 𝕛𝕠𝕚𝕟🫦 : @bachemaniii ◞
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
- ۹۶۹
- ۰۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط