جیمین: وای حتما الان نگرانته فکر میکنه گم شدی
جیمین: وای حتما الان نگرانته فکر میکنه گم شدی
ا ت: زود باش بهش زنگ بزن
یانگ: چی شده هیچی
ویو جیمین
گوشیمو برداشتمو به مینگ یو زنگ زدم
(جیمین: الو داداش
مینگ یو: جیمین! جیمین خواهرم گم شده جنی میگه از وقتی داشتن خرید میکردن گم شده همه جارو گشتن پیداش نکردن اگه اتفاقی براش افتاده باشه چی؟
جیمین: اروم باش داداش ا ت اینجا پیشه ماست حالشم خوبه
مینگ یو: چی؟
جیمین: اره من پیداش کردم نگران نباش
مینگ یو: هوف پسر قلبم اومد تو دهنم
جیمین: نگران نباش بیا پیشه ما
مینگ یو: خیله خب
جیمین: من قط میکنم
مینگ یو: میبینمت
جیمین: میبینمت)
ا ت: چی شد؟
جیمین: نگران نباش الان میاد
ا ت: خوبه
جیمین: ولی عواقبه خوبی برات نداره فکر کنم
ا ت: میدونم
جی هوپ: غصه رو بیخیال حالاکه همه چی خوبه هوم؟
ا ت: اوهوم*لبخند
تهیونگ: خب ا ت شنیدم تو هم میای گرمی
ا ت: اره خب بلک پینکم دعوته
یانگ: جدا؟
ا ت: اوهوم
یانگ: کاش منم میتونستم بیام
ا ت: نگران نباش بعد از گرمی میتونیم ببینیمشون
یانگ: هوومم شاید*لبخند
صدای در اومد
ا ت: داداشه؟
جیمین: فکر کنم اره
جیمین درو باز کرد
مینگ یانگ: ا ت؟! خوبی؟
بدو بدو رفتم بغلش
ا ت: خوبم داداش عالیه عالیم
مینگ، یو: نگرانت شدم
ا ت: من حالم خوبه
اروم از بغلش در اومدم
به صورتم زل زده بود
مینگ یو: دلم برات تنگ شده بود
ا ت: منم همینطور داداش*لبخند
...
ا ت: زود باش بهش زنگ بزن
یانگ: چی شده هیچی
ویو جیمین
گوشیمو برداشتمو به مینگ یو زنگ زدم
(جیمین: الو داداش
مینگ یو: جیمین! جیمین خواهرم گم شده جنی میگه از وقتی داشتن خرید میکردن گم شده همه جارو گشتن پیداش نکردن اگه اتفاقی براش افتاده باشه چی؟
جیمین: اروم باش داداش ا ت اینجا پیشه ماست حالشم خوبه
مینگ یو: چی؟
جیمین: اره من پیداش کردم نگران نباش
مینگ یو: هوف پسر قلبم اومد تو دهنم
جیمین: نگران نباش بیا پیشه ما
مینگ یو: خیله خب
جیمین: من قط میکنم
مینگ یو: میبینمت
جیمین: میبینمت)
ا ت: چی شد؟
جیمین: نگران نباش الان میاد
ا ت: خوبه
جیمین: ولی عواقبه خوبی برات نداره فکر کنم
ا ت: میدونم
جی هوپ: غصه رو بیخیال حالاکه همه چی خوبه هوم؟
ا ت: اوهوم*لبخند
تهیونگ: خب ا ت شنیدم تو هم میای گرمی
ا ت: اره خب بلک پینکم دعوته
یانگ: جدا؟
ا ت: اوهوم
یانگ: کاش منم میتونستم بیام
ا ت: نگران نباش بعد از گرمی میتونیم ببینیمشون
یانگ: هوومم شاید*لبخند
صدای در اومد
ا ت: داداشه؟
جیمین: فکر کنم اره
جیمین درو باز کرد
مینگ یانگ: ا ت؟! خوبی؟
بدو بدو رفتم بغلش
ا ت: خوبم داداش عالیه عالیم
مینگ، یو: نگرانت شدم
ا ت: من حالم خوبه
اروم از بغلش در اومدم
به صورتم زل زده بود
مینگ یو: دلم برات تنگ شده بود
ا ت: منم همینطور داداش*لبخند
...
۲۳.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.