کیمیاگر p27
کیمیاگر p27
هوسوک: جیمین بهتری؟
جیمین: من همین الان یه چیزی فهمیدم!
هوسوک: چی؟
جیمین: اووهههههه خدااا...من توی...توی هیتم*.
هوسوک: ه.هیت؟ ولی جیمین تو نمیتونی با این وضعت با تهیونگ رابطه داشته باشی...اگر داشته باشی فردا بری سونوگرافی میبین بچه هاتم حامله ان.
جیمین: ولی من نیاز دارمممممم.....اوهههههههه.
ته: جیمین؟ هوسوک؟
جیمین: تهیونگ زو باش بیا.
ته: یا.،،خدا...بچه هام...اومدن؟...ببینیمشون..(نفس نفس زنان)
جیمین: ته من_
کوک: سلام جیمین!
یونگی: سلام جیمین...کوچولو های دایی خوبن.
هوسوک: خ.خب من باید برم...کوک و یونگی هم باید برن.
هوسوک دست یونگی و کوک رو گرفت و بردشون بیرون و همه چی رو توضیح داد اابته اونا هم برای هوسوک توضیح دادن.
ته: چیه؟ چی شده؟ (به طور خیلی هات و جذاب)
جیمین: من هیتم....اوهههه...ا.این پایین...درد میکنه...آیی
ته: جیمین تو هیت شدی؟
جیمین: اوهوم..خیلی درد دارم.
ته: من کمکت میکنم بیب (هاتتتتت)
بریم سراغ اسماااااتتتت 😈
هرکی خواست بیاد پیوی یا تو کامنت ها بگه
هوسوک: جیمین بهتری؟
جیمین: من همین الان یه چیزی فهمیدم!
هوسوک: چی؟
جیمین: اووهههههه خدااا...من توی...توی هیتم*.
هوسوک: ه.هیت؟ ولی جیمین تو نمیتونی با این وضعت با تهیونگ رابطه داشته باشی...اگر داشته باشی فردا بری سونوگرافی میبین بچه هاتم حامله ان.
جیمین: ولی من نیاز دارمممممم.....اوهههههههه.
ته: جیمین؟ هوسوک؟
جیمین: تهیونگ زو باش بیا.
ته: یا.،،خدا...بچه هام...اومدن؟...ببینیمشون..(نفس نفس زنان)
جیمین: ته من_
کوک: سلام جیمین!
یونگی: سلام جیمین...کوچولو های دایی خوبن.
هوسوک: خ.خب من باید برم...کوک و یونگی هم باید برن.
هوسوک دست یونگی و کوک رو گرفت و بردشون بیرون و همه چی رو توضیح داد اابته اونا هم برای هوسوک توضیح دادن.
ته: چیه؟ چی شده؟ (به طور خیلی هات و جذاب)
جیمین: من هیتم....اوهههه...ا.این پایین...درد میکنه...آیی
ته: جیمین تو هیت شدی؟
جیمین: اوهوم..خیلی درد دارم.
ته: من کمکت میکنم بیب (هاتتتتت)
بریم سراغ اسماااااتتتت 😈
هرکی خواست بیاد پیوی یا تو کامنت ها بگه
۸.۴k
۲۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.