p14

+گوشیمو میخوای چیکار
-گفتم بده
+بگیر

ویو کوک
گوشیشو گرفتم زنگ زدم به جک
#بله
-جک ببین چی میگم
#ارباب شمایید؟حالتون خوبه؟
-یه ماموریت دارم برات
#چه ماموریتی؟
-بیا به این تیمارستان که لوکیشنشو برات میفرستم اینجا یه جنازه هست طبقه هشتم بقیشو دیگه خودت میدونی
#چشم ارباب
گوشیو قطع کردم لوکیشنو براش فرستادم
+جونگکوک جنازه چیههه شاید هنوز زنده باشههه
-حتی اگه زنده ام باشه برامون دردسره
هانا دستاشو گذاشت رو سرش
+وایی واییی من الان شریک جرمم جونگکوک خدا لعنتت کنههه باورم نمیشه رئیس مرد
-خب حالا انقدر حرص نخور
+خفه شو نمیخام صداتو بشنوممم
-اوفف
+لااقل یکم صبر میکردی امروز مرخص بودییی
-یعنی الان میتونم برم؟
+اوهوم
-پس بیا باهم بریم
+چی؟کجا
-بریم بیرون ازین اتاق متنفرم
+نمیشه باید اینو جمعش کنیم
-خنگول به جک گفتم اون همه کارارو به نحوه احسنت انجام میده
+اوفففف
دستشو گرفتم به سمت بیرون هدایتش کردم
-بریم

«شب»
بعد اینکه هانا رو تا خونش همراهی کردم خودمم رفتم خونه جک زنگ زد گفت که کارارو تموم کرده

ویو هانا
داشتم غذا میخوردم تهیونگ دیروز به آمریکا رفت سگش یونتان بخاطر مشکل تنفسی مرد(😭) و اونم رفت دلم براش تنگ میشه
بعد اینکه غذا تموم شد داشتم ضرفارو میشستم که زنگ در به صدا در اومد
کیه این موقع

بچه ها تا چند روز نیستم درس دارم
دیدگاه ها (۲۹)

p15

P16

p13

P12

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟑𝟕کوک: بهتره دیگه بدون اجازه من از اتاق بیرون ن...

ویو یونا :یهو رفتم پایین که پسر عمم دیدم وای خدا این اینجا چ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط