P12
ویو کوک
ساعت یه ربع به ۳ شب بود توی جام هی تکون میخوردم اصلا خوابم نمیگرفت
فکر اینکه هانا الان با اون پسرست داشت دیوونم میکرد
درسته که گفت برادرشه ولی برادر ناتنیشه ممکنه کاری انجام بده اهههه
چرا اصن به اون فکر می کنم
این چه حس کوفتیه
-هوفف رسماً دیوونه شدم
(صبح)
ویو هانا
از جام بلند شدم دلم نیومد تهیونگو بلند کنم
پس گذاشتم بخابه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۲ماه بعد)
دو ماه گذشته و حال کوک روز به روز بهتر میشه
ازین بابت خوشحالم
+خب کوک هفته بعد مرخص میشی
-اره میدونم
+خوشحال نیستی؟
-هعی راستش نمیدونم
+حالت بهتر نشده همچین احساسی نمیکنی؟
-چرا میکنم خیلیم زیاد
بچه ها فردا یه پارت میزارم الان کار دارم
ساعت یه ربع به ۳ شب بود توی جام هی تکون میخوردم اصلا خوابم نمیگرفت
فکر اینکه هانا الان با اون پسرست داشت دیوونم میکرد
درسته که گفت برادرشه ولی برادر ناتنیشه ممکنه کاری انجام بده اهههه
چرا اصن به اون فکر می کنم
این چه حس کوفتیه
-هوفف رسماً دیوونه شدم
(صبح)
ویو هانا
از جام بلند شدم دلم نیومد تهیونگو بلند کنم
پس گذاشتم بخابه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۲ماه بعد)
دو ماه گذشته و حال کوک روز به روز بهتر میشه
ازین بابت خوشحالم
+خب کوک هفته بعد مرخص میشی
-اره میدونم
+خوشحال نیستی؟
-هعی راستش نمیدونم
+حالت بهتر نشده همچین احساسی نمیکنی؟
-چرا میکنم خیلیم زیاد
بچه ها فردا یه پارت میزارم الان کار دارم
۱.۸k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.