پارت ۲۴
پارت ۲۴
امشب مامان یه مهمونی گرفته بود که کلی قبل می مونی ازم بیگاری کشید .
با شروع شدن مهمونی با آیدا دنبال یه جای خلوت گشتیم تا تو شلوغی نباشم خوب خوشم نمیومد از این فامیلا دیگه .
با آیدا برنامه کوه چیدیم واسه فردا صبح اما بین اینکه به پسرا بگیم یا نه گیر بودیم اما آرش سر رسید و قرار شد به شرطی که مزاحممون نشن باهامون بیان .
شایان و کیارشم قبول کردن و گفتن دوستاشونم میان .
مهمونی به اوج خودش رسیده بود و همه وسط مشغول رقص بودم چشمکی به آیدا زدم و رفتیم تو اتاق من .
لای در رو باز گذاشتم تا صدای آهنگ بیاد و بعد با آیدا شروع به رقصیدن کردیم .
( زیاد مذهبی نیستم اما خوشمم نمیاد جلوی چشمای هیز پسرای نامحرم برقصم )
آیدا همچین خوشگل می رقصید که تو کف مونده بودم همین لحظه صدای فلش اومد و بعدش در .
سرم رو سریع برگردوندم اما جز رنگ لباسش چیزی ندیدم .
یه دختر با لباس زرد جیغ .
دویدم دنبالش که میترا رو با همین مشخصات دیدم .
عوضی حتما کار خودشه .
گوشیش رو از دستش قاپیدم اما بیشعور لایو گذاشته بود و حدود ۵۰۰۰ نفرم دیده بودن .
زود لایو رو حذفیدم و فیلم و عکسایی که از من و آیدا گرفته بود رو پاک کردم و گوشیش رو پرت کردم تو سینش .
با حالت تهدید رو بهش گفتم : میترا با این کارت گور خودت رو کندی فقط دعا کن آرش نفهمه اگه بفهمه فاتحت خوندس .
با داد آرش چشام رو محکم بستم .
میترا که از ترس به خودش می لرزید سرش رو انداخت پایین و با مظلومانه ترین صدای ممکن گفت : غلط کردم .
آرش : خفه شو عوضی فقط خفه شو گمشو تو اتاق تا حسابت رو برسم نمی خوام مهمونی خراب شه .
میترا از سر ناچاری یه نگاه به من کرد و همراه آرش رفت .
من : آرش صبر کن منم بیام .
آرش : تنهایی کارش دارم بیرون بمون .
لعنتی این آرش دیوونس یه بلایی سر خودش و میترا میاره حالا چیکار کنم .
منتظر موندم ولی دیدم خیلی طولانی شد .
بعد از چند دقیقه دیکه انتظار بلاخره میترا از اتاق بیرون اومد اما با چه وضعی .
جای سیلی آرش رو صورتش نمایان شده بود کنار لبش خونی بود .
لباساش چروک بود .
گوشیش شکسته بود ...
با چشای گشاد شده به آرش نگاه کردم چرا دست روش بلند کرد .
میترا سرشو تا آخر پایین انداخت و رفت تو اتاقی که لباسا رو عوض کرده بودن .
آرش عصبی بیرون اومد و محکم در رو بهم کوبید .
من : آرش چیکارش کردی تو ؟
آرش : حقش بود بدتر از اینا هم حقش بود اگه تو و آیدا نبودین زنده نمی ذاشتم برگرده خونه .
من : دیوونه شدی ؟
آرش : نباید بشم ؟
فیلم تو و آیدا رو لایو گذاشته می دونی وقتی دیدم چه حالی شدم ها ؟
می دونی چنتا پسر دیدن فیلمه رو ؟
می دونی شما با چه وضعی بودید ؟
من : من که مقصر نیستم رفتم تو اتاق تا جلو کسی نرقصم نگو بدتر از اینا جلو یه مشت نامحرم رقصیدم.
آرش : آیدا داره می ره برو دنبالش...
امشب مامان یه مهمونی گرفته بود که کلی قبل می مونی ازم بیگاری کشید .
با شروع شدن مهمونی با آیدا دنبال یه جای خلوت گشتیم تا تو شلوغی نباشم خوب خوشم نمیومد از این فامیلا دیگه .
با آیدا برنامه کوه چیدیم واسه فردا صبح اما بین اینکه به پسرا بگیم یا نه گیر بودیم اما آرش سر رسید و قرار شد به شرطی که مزاحممون نشن باهامون بیان .
شایان و کیارشم قبول کردن و گفتن دوستاشونم میان .
مهمونی به اوج خودش رسیده بود و همه وسط مشغول رقص بودم چشمکی به آیدا زدم و رفتیم تو اتاق من .
لای در رو باز گذاشتم تا صدای آهنگ بیاد و بعد با آیدا شروع به رقصیدن کردیم .
( زیاد مذهبی نیستم اما خوشمم نمیاد جلوی چشمای هیز پسرای نامحرم برقصم )
آیدا همچین خوشگل می رقصید که تو کف مونده بودم همین لحظه صدای فلش اومد و بعدش در .
سرم رو سریع برگردوندم اما جز رنگ لباسش چیزی ندیدم .
یه دختر با لباس زرد جیغ .
دویدم دنبالش که میترا رو با همین مشخصات دیدم .
عوضی حتما کار خودشه .
گوشیش رو از دستش قاپیدم اما بیشعور لایو گذاشته بود و حدود ۵۰۰۰ نفرم دیده بودن .
زود لایو رو حذفیدم و فیلم و عکسایی که از من و آیدا گرفته بود رو پاک کردم و گوشیش رو پرت کردم تو سینش .
با حالت تهدید رو بهش گفتم : میترا با این کارت گور خودت رو کندی فقط دعا کن آرش نفهمه اگه بفهمه فاتحت خوندس .
با داد آرش چشام رو محکم بستم .
میترا که از ترس به خودش می لرزید سرش رو انداخت پایین و با مظلومانه ترین صدای ممکن گفت : غلط کردم .
آرش : خفه شو عوضی فقط خفه شو گمشو تو اتاق تا حسابت رو برسم نمی خوام مهمونی خراب شه .
میترا از سر ناچاری یه نگاه به من کرد و همراه آرش رفت .
من : آرش صبر کن منم بیام .
آرش : تنهایی کارش دارم بیرون بمون .
لعنتی این آرش دیوونس یه بلایی سر خودش و میترا میاره حالا چیکار کنم .
منتظر موندم ولی دیدم خیلی طولانی شد .
بعد از چند دقیقه دیکه انتظار بلاخره میترا از اتاق بیرون اومد اما با چه وضعی .
جای سیلی آرش رو صورتش نمایان شده بود کنار لبش خونی بود .
لباساش چروک بود .
گوشیش شکسته بود ...
با چشای گشاد شده به آرش نگاه کردم چرا دست روش بلند کرد .
میترا سرشو تا آخر پایین انداخت و رفت تو اتاقی که لباسا رو عوض کرده بودن .
آرش عصبی بیرون اومد و محکم در رو بهم کوبید .
من : آرش چیکارش کردی تو ؟
آرش : حقش بود بدتر از اینا هم حقش بود اگه تو و آیدا نبودین زنده نمی ذاشتم برگرده خونه .
من : دیوونه شدی ؟
آرش : نباید بشم ؟
فیلم تو و آیدا رو لایو گذاشته می دونی وقتی دیدم چه حالی شدم ها ؟
می دونی چنتا پسر دیدن فیلمه رو ؟
می دونی شما با چه وضعی بودید ؟
من : من که مقصر نیستم رفتم تو اتاق تا جلو کسی نرقصم نگو بدتر از اینا جلو یه مشت نامحرم رقصیدم.
آرش : آیدا داره می ره برو دنبالش...
۲۹.۰k
۰۷ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.