Devil or Angel⁴⁰
Devil or Angel⁴⁰
یک هفته بعد
کوک
جانگمی: داداش
کوک: بله
جانگمی: چرا چیزی نمیخوری؟
کوک: نمیدونم دیوونه شدم باید با
ا/ت چیکار کنم
جانگمی: میتونی یه کاری برای من انجام بدی؟
کوک: جانم
جانگمی: میتونی منو ببری دکتر ماه اخرمه دکتر گفت امروز بیا
کوک: باشه اماده کن بریم
سویون: منم میام
کوک: دایی عزیزم بمون خونه بعد خوراکی میارم
سویون: مرسی
یک ساعت بعد
جانگمی: خیلی ناراحت هستیا
کوک: اره هستم چیکار کنم کی نوبتت میشه
جانگمی: نمیدونم
کوک:تو اینجا بشین من الان برمیگردم
جانگمی: باشه
کوک: خانم منشی
منشی: بله بفرمایید
کوک: کی نوبت ما میشه؟
منشی: نوبت شما؟
کوک: من نه خواهرم
منشی: اها اسمشون؟
کوک: جئون جانگمی
منشی: یه لحظه صبر کنید
خ.دکتر: منشی به خانم یانگ زنگ زدی؟
منشی: نه مگه امروز وقت دارید
خ.دکتر: بله وقت دارم زنگ بزنید به خانم یانگ بگید که امروز بیان برای سقط بچه
منشی: چشم یانگ خیلی هست اسمش چی بود؟
خ.دکتر: فک کنم ا/ت
منشی: اره اسمشو هست
کوک:ا/ت؟ یانگ ا/ت
منشی: به شما ارتباطی داره وقت شما معاینست او برای سقط بچست پس ربطی به نوبت شما نداره دکتر شما فرق داره
کوک: نه منظورم اینه مگه ا/ت بچه داره؟
منشی: مگه میشناسید؟
کوک: بله خانم منشی زنمه
منشی: زنته؟
کوک: بله من نمیدوستم او بچه داره
منشی: اقا این چیزا به من ربطی نداره شما با خواهرتون اومدید اسم همسرتون میبینید بفرمایید تروخدا
برگشتم پیش جانگمی
کوک: جانگمی
جانگمی: جانم
کوک: ا/ت
جانگمی: ا/ت چی؟
کوک: وقت دکتر داره؟
جانگمی: اینکه دکتر زنای بارداره
کوک: اره ا/ت هم میخواد سقطش کنه
جانگمی: نه دروغه
کوک: اسمشو دیدم همین الان میخواد بیاد امیدوارم اشتباه کرده باشم
ا/ت
رسیدم رفتم داخل رفتم پیش منشی
ا/ت: سلام من ا/ت هستم یانگ ا/ت امروز نوبت داشتم درسته هفته پیش باهاتون تماس گرفته بودم؟
منشی: بله درسته خواستم الان تماس بگیرم باهاتون ببخشید خانم یانگ یه اقاعه اینجاست فک کنم میشناسه شمارو میگه تو زنشی
ا/ت: کی کجاست؟
منشی: اونجاست
یه نگاهی بهش کردم تا اونم داره بهم نگاه میکنه
#فیک
#سناریو
یک هفته بعد
کوک
جانگمی: داداش
کوک: بله
جانگمی: چرا چیزی نمیخوری؟
کوک: نمیدونم دیوونه شدم باید با
ا/ت چیکار کنم
جانگمی: میتونی یه کاری برای من انجام بدی؟
کوک: جانم
جانگمی: میتونی منو ببری دکتر ماه اخرمه دکتر گفت امروز بیا
کوک: باشه اماده کن بریم
سویون: منم میام
کوک: دایی عزیزم بمون خونه بعد خوراکی میارم
سویون: مرسی
یک ساعت بعد
جانگمی: خیلی ناراحت هستیا
کوک: اره هستم چیکار کنم کی نوبتت میشه
جانگمی: نمیدونم
کوک:تو اینجا بشین من الان برمیگردم
جانگمی: باشه
کوک: خانم منشی
منشی: بله بفرمایید
کوک: کی نوبت ما میشه؟
منشی: نوبت شما؟
کوک: من نه خواهرم
منشی: اها اسمشون؟
کوک: جئون جانگمی
منشی: یه لحظه صبر کنید
خ.دکتر: منشی به خانم یانگ زنگ زدی؟
منشی: نه مگه امروز وقت دارید
خ.دکتر: بله وقت دارم زنگ بزنید به خانم یانگ بگید که امروز بیان برای سقط بچه
منشی: چشم یانگ خیلی هست اسمش چی بود؟
خ.دکتر: فک کنم ا/ت
منشی: اره اسمشو هست
کوک:ا/ت؟ یانگ ا/ت
منشی: به شما ارتباطی داره وقت شما معاینست او برای سقط بچست پس ربطی به نوبت شما نداره دکتر شما فرق داره
کوک: نه منظورم اینه مگه ا/ت بچه داره؟
منشی: مگه میشناسید؟
کوک: بله خانم منشی زنمه
منشی: زنته؟
کوک: بله من نمیدوستم او بچه داره
منشی: اقا این چیزا به من ربطی نداره شما با خواهرتون اومدید اسم همسرتون میبینید بفرمایید تروخدا
برگشتم پیش جانگمی
کوک: جانگمی
جانگمی: جانم
کوک: ا/ت
جانگمی: ا/ت چی؟
کوک: وقت دکتر داره؟
جانگمی: اینکه دکتر زنای بارداره
کوک: اره ا/ت هم میخواد سقطش کنه
جانگمی: نه دروغه
کوک: اسمشو دیدم همین الان میخواد بیاد امیدوارم اشتباه کرده باشم
ا/ت
رسیدم رفتم داخل رفتم پیش منشی
ا/ت: سلام من ا/ت هستم یانگ ا/ت امروز نوبت داشتم درسته هفته پیش باهاتون تماس گرفته بودم؟
منشی: بله درسته خواستم الان تماس بگیرم باهاتون ببخشید خانم یانگ یه اقاعه اینجاست فک کنم میشناسه شمارو میگه تو زنشی
ا/ت: کی کجاست؟
منشی: اونجاست
یه نگاهی بهش کردم تا اونم داره بهم نگاه میکنه
#فیک
#سناریو
۴۳.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.