Devil or Angel³⁹
Devil or Angel³⁹
ا/ت: نه نمیشه من دیگه برنمیگردم اونجا
کوک: بورا خانم میجون میشه بزارید تنها حرف بزنیم
میجون: چیزی شده؟
کوک: نه
میجون: باشه ما میریم بریم تو اتاق لیلی بابایی بیا
لیلی: باشه
ا/ت: اروم حرف بزن نمیخوام میجون صدامون بشنوه
کوک: ببخشید
ا/ت: برای چی ببخشم خودت انتخاب کردی منم اوکی دادم
کوک: چیو؟
ا/ت: جداییمون
کوک: بیا برگردیم خونه
ا/ت: نه نمیام
کوک: ا/ت جون تروخدا عزیزم همین الان یونا بیرون میکنم یه خونه جدا هم میگیرم بریم دونفره زندگی کنیم و حتی
هرچی دیگه ای که بخوای بیا بچه دار شیم
زدم زیر گریه
کوک: چرا گریه میکنی
ا/ت: هیچی خوبم ولی دیگه نمیتونم زندگی باتو تحمل کنم خسته شدم یادت رفته بهم گفتی باهام اوکی شدی چون خواهر دوستت بودم
کوک: اینارو گفتم چون عصبانی بودم بخاطر اون شب
ا/ت: گفتم که ما برای هم نیستیم اتفاقی هم نیفتاده اگه جدا هم بشیم نمیفته پس بزار من تو زندگیم شاد باشم تو هم شاد باش تروخدا جونگکوک
کوک: ا/ت اینکارو با من نکن
ا/ت: نمیشه که هرچی تو بخوای
کوک: همه چیزو درست میکنم
ا/ت: از وقتی اومدی تو زندگیم همین حرفته
کوک: ا/ت من واقعا نمیدونم چی بگم فقط میخوام از پیشم نری تنهام نزار
ا/ت: منم میتونم بگم چرا تو منو تنها گذاشتی تو بیشتر زندگیم تنهام گذاشتی رفتی خارج بعد برگشتی دستت تو دست یه دختر دیگه بود اینبار بخشیدمت و بعد همین چند ماه پیش بود که پام شکسته بود گفتم بیا جدا شیم گفتی یه فرصت دیگه بهم بده بازم بخشیدمت ولی الان چی بازم انتظار داری ببخشمت
کوک: باشه من میرم ا/ت ولی نمیزارم ازم جدا شی تا هفته دیگه باهم حرف نمیزنیم خوب فکراتو کن که میخوای با من و یه خونه جدا باهم به خوبی زندگی کنیم یا یه زندگی برای خودت داشته باشی
اینو گفت و رفت
میجون:ا/ت رفت
ا/ت: اره
میجون: گریه کردی چیزی بین شما اتفاق افتاده
بورا: میجون حالشو میبینی میتونی سوال نپرسی
ا/ت: بورا
بورا: جانم
ا/ت:برای میجون همه چیز بگو
بورا: همه چیز؟
ا/ت: اینکه بچه دار شدم هم بگو من میرم استراحت کنم
رفتم تو اتاق شماره ای که خانم دکتره بهم داده بود زنگ زدم و وقت گرفتم
#فیک
#سناریو
ا/ت: نه نمیشه من دیگه برنمیگردم اونجا
کوک: بورا خانم میجون میشه بزارید تنها حرف بزنیم
میجون: چیزی شده؟
کوک: نه
میجون: باشه ما میریم بریم تو اتاق لیلی بابایی بیا
لیلی: باشه
ا/ت: اروم حرف بزن نمیخوام میجون صدامون بشنوه
کوک: ببخشید
ا/ت: برای چی ببخشم خودت انتخاب کردی منم اوکی دادم
کوک: چیو؟
ا/ت: جداییمون
کوک: بیا برگردیم خونه
ا/ت: نه نمیام
کوک: ا/ت جون تروخدا عزیزم همین الان یونا بیرون میکنم یه خونه جدا هم میگیرم بریم دونفره زندگی کنیم و حتی
هرچی دیگه ای که بخوای بیا بچه دار شیم
زدم زیر گریه
کوک: چرا گریه میکنی
ا/ت: هیچی خوبم ولی دیگه نمیتونم زندگی باتو تحمل کنم خسته شدم یادت رفته بهم گفتی باهام اوکی شدی چون خواهر دوستت بودم
کوک: اینارو گفتم چون عصبانی بودم بخاطر اون شب
ا/ت: گفتم که ما برای هم نیستیم اتفاقی هم نیفتاده اگه جدا هم بشیم نمیفته پس بزار من تو زندگیم شاد باشم تو هم شاد باش تروخدا جونگکوک
کوک: ا/ت اینکارو با من نکن
ا/ت: نمیشه که هرچی تو بخوای
کوک: همه چیزو درست میکنم
ا/ت: از وقتی اومدی تو زندگیم همین حرفته
کوک: ا/ت من واقعا نمیدونم چی بگم فقط میخوام از پیشم نری تنهام نزار
ا/ت: منم میتونم بگم چرا تو منو تنها گذاشتی تو بیشتر زندگیم تنهام گذاشتی رفتی خارج بعد برگشتی دستت تو دست یه دختر دیگه بود اینبار بخشیدمت و بعد همین چند ماه پیش بود که پام شکسته بود گفتم بیا جدا شیم گفتی یه فرصت دیگه بهم بده بازم بخشیدمت ولی الان چی بازم انتظار داری ببخشمت
کوک: باشه من میرم ا/ت ولی نمیزارم ازم جدا شی تا هفته دیگه باهم حرف نمیزنیم خوب فکراتو کن که میخوای با من و یه خونه جدا باهم به خوبی زندگی کنیم یا یه زندگی برای خودت داشته باشی
اینو گفت و رفت
میجون:ا/ت رفت
ا/ت: اره
میجون: گریه کردی چیزی بین شما اتفاق افتاده
بورا: میجون حالشو میبینی میتونی سوال نپرسی
ا/ت: بورا
بورا: جانم
ا/ت:برای میجون همه چیز بگو
بورا: همه چیز؟
ا/ت: اینکه بچه دار شدم هم بگو من میرم استراحت کنم
رفتم تو اتاق شماره ای که خانم دکتره بهم داده بود زنگ زدم و وقت گرفتم
#فیک
#سناریو
۲۸.۲k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.