در خیالم جاریست

در خیالم جاریست
خاطراتت هر شب
و به خود میگویم
به چه امید گذر خواهم کرد
از دل این رویا
به نهان خانه ی یک شعر سپید
ولی افسوس که یادم آید
روزها از پی هم می گذرند
و تو از من دوری
و من از خاطر تو لبریزم
دست هایت اما
بین انگشتانش
گره می آویزد
گره ای بس محکم
چشم هایت افسوس
که زده قفل به چشمانِ پر از احساسش
و من این بین نگاهت کردم
تو پر از آرامش
در کنارش شادی
و من از شادی تو آرامم
من و این تنهایی
خلوتی ساخته ایم
تا فراموش کنیم
روزها از پی هم می گذرند
.
.
.
دیدگاه ها (۱)

پیر شده امپا به پای دردهایی کهقد کشیده اندوبزرگ شده اند!میتر...

از واژه هایم درد می چکد امشبنمِ اشک بر گونه هایمو دستِ نامهر...

من تــو را می بینمای رنگین کمان خواهشای الفبای آرامشو ای آغو...

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اندمثل آسمانی که امشب می...

یاد دارمان خاطره خوشدر حال گذر از کوچهتو به من خندیدیمن درآن...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط