در خیالم جاریست
در خیالم جاریست
خاطراتت هر شب
و به خود میگویم
به چه امید گذر خواهم کرد
از دل این رویا
به نهان خانه ی یک شعر سپید
ولی افسوس که یادم آید
روزها از پی هم می گذرند
و تو از من دوری
و من از خاطر تو لبریزم
دست هایت اما
بین انگشتانش
گره می آویزد
گره ای بس محکم
چشم هایت افسوس
که زده قفل به چشمانِ پر از احساسش
و من این بین نگاهت کردم
تو پر از آرامش
در کنارش شادی
و من از شادی تو آرامم
من و این تنهایی
خلوتی ساخته ایم
تا فراموش کنیم
روزها از پی هم می گذرند
.
.
.
خاطراتت هر شب
و به خود میگویم
به چه امید گذر خواهم کرد
از دل این رویا
به نهان خانه ی یک شعر سپید
ولی افسوس که یادم آید
روزها از پی هم می گذرند
و تو از من دوری
و من از خاطر تو لبریزم
دست هایت اما
بین انگشتانش
گره می آویزد
گره ای بس محکم
چشم هایت افسوس
که زده قفل به چشمانِ پر از احساسش
و من این بین نگاهت کردم
تو پر از آرامش
در کنارش شادی
و من از شادی تو آرامم
من و این تنهایی
خلوتی ساخته ایم
تا فراموش کنیم
روزها از پی هم می گذرند
.
.
.
- ۹۲۶
- ۳۰ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط